مرگ یک پرستار و دو زن بر اثر بیماری کرونا در سایه پنهان کاری حکومت
یک پرستار به نام نرجس خانعلی زاده، ۲۵ ساله روز ۶ اسفند در اثر ابتلا به بیماری کرونا در بیمارستان میلاد شهر لاهیجان درگذشت . همچنین نتیجه نهایی آزمایش در رابطه با مرگ دو زن مشکوک به بیماری کرونا در ساوه مثبت اعلام شد.
یکی از مسئولان بیمارستان میلاد علت فوت پرستار، نرجس خانعلی زاده را شبه آنفولانزا اعلام کرد در حالیکه وی در اثر ابتلا به بیماری کرونا به دلیل نبود تجهیزات لازم برای پرستاران و دکترها در بیمارستان فوت شد. (خبرگزاری حکومتی فارس – ۶ اسفند ۱۳۹۸)
نرجس پرستار ۲۵ ساله در بستر بیماری
در رابطه با فوت دو خانم دیگر، رئیس علوم پزشکی ساوه، عباس نیک روش در یک گفت و گو با خبرگزاری حکومتی ایسنا در این مورد گفت، مورد اول خانم ۸۲ ساله دارای بیماری زمینه ای قلبی، کلیوی و مزمن خونی بود که با علائم حاد تنفسی و تب مراجعه کرده و در بیمارستان مدرس ساوه پس از یک روز بستری، فوت شد.
مورد دوم خانم ۸۷ ساله با بیماری قلبی، ریوی، کبدی و کلیوی با علائم حاد تنفسی است که به بیمارستان چمران مراجعه کرده و بستری شد. این بیمار پس از دو روز فوت کرد. (خبرگزاری حکومتی ایسنا – ۶ اسفند ۱۳۹۸)
همچنین در دانشگاه خواجه نصیر نیز یکی از دانشجویان به این ویروس مبتلا شده که در قرنطینه به سر می برد. ( خبرگزاری حکومتی ایسنا – ۶ اسفند ۱۳۹۸)
برخی منابع محلی گفتند در کرج یک دختر ۱۷ساله در اثر کرونا فوت کرده است. فوت ۲نفر در خرم آباد، یک نفردر کرمانشاه و ۷نفر در گیلان نیز گزارش شده است. در اصفهان نیز در چندین بیمارستان این شهر در مجموع ۱۸ نفر درگذشتند. در کاشان ۸ نفر مبتلا شده و ۱نفر درگذشته است.
رئیس دانشکده علوم پزشکی نیشابور روز دوشنبه ۵ اسفند ۹۸، از فوت یک بیمار هفتاد ساله مبتلا به کرونا در این شهر خبر داد. (خبرگزاری حکومتی ایلنا – ۵ اسفند ۱۳۹۸)
بالاترین آمار مرگ و میر بعد از چین
ایران بعد از چین دومین آمار فوت در اثر ابتلا به بیماری کرونا را به خود اختصاص داده است.
در کمتر از۲۴ ساعت، شمار استانهای آلوده به کرونا در ایران، از ۷ استان به ۱۳استان رسید. مقامهای وزارت بهداشت میگویند تا کنون ۹۱۶ مورد مشکوک به ابتلا به کرونا شناسایی شده است. وزیر بهداشت رژیم گفت شمار مبتلایان به این بیماری در کشور به ۹۵ نفر و جان باختگان به ۱۵ نفر رسیده است. (خبرگزاری رسمی ایرنا – ۶ اسفند ۱۳۹۸)
این در حالی است که احمد امیرآبادی فراهانی، نماینده مجلس در قم و عضو هیأت رئیسه مجلس روز ۵ اسفند فاش کرد، ۵۰ نفر در دو هفته اخیر در قم به دلیل ابتلا به کرونا در گذشته اند. (خبرگزاری حکومتی ایلنا – ۵ اسفند ۱۳۹۸)
سفر هیئت اعزامی سازمان بهداشت جهانی به ایران که قرار بود روزسه شنبه انجام شود، به تاخیر افتاد. تیمهای ناظر سازمان بهداشت جهانی به همه کشورها سر میزنند تا اطمینان حاصل کنند که کشورها امکانات و ملزومات لازم برای مقابله با شیوع بیماری کرونا را دارند.
پنهان کاریو عدم شفافیت رژیم در مورد بیماری کرونا و عدم انجام اقدامات پیشگیرانه و عدم تأمین وسایل ضروری مانند ماسک و وسایل ضدعفونی، موجب بروز اعتراضات گسترده مردم شده است.
در تالش، صدها تن از جوانان دست به اعتراض زده و با نیروی انتظامی درگیر شدند. دانشجویان دانشگاه ولایت ایرانشهر نسبت به ورود دو آخوند با شعار «آخوند ویروسی نمی خوایم» دست به اعتراض زدند. در بوشهر نیز دانشجویان دانشگاه خلیج فارس با برگزاری تجمع اعتراضی خواهان تعطیلی دانشگاه شدند.
روزنامه لوموند در این مورد نوشت، سوء مدیریت آشکار در مورد بحران کرونا از سوی رژیمی که طی ماه های گذشته بخش بزرگی از اعتبار خود را نزد مردم از دست داده، این خود عامل یک بحران جدید در زمینه اعتماد مردم در ایران است.
احمد یزدانی پور، توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شد
احمد یزدانی پور، شهروند ساکن تهران روز جمعه ۲ اسفندماه توسط نیروهای سرکوبگر اطلاعات سپاه در خیابانی در تهران بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. یک روز پس از این بازداشت، ماموران امنیتی به منزل آقای یزدانی پور مراجعه کردند و ضمن بازرسی محل و ضبط وسایل شخصی از جمله کامپیوتر، تعدادی کتاب و دستنوشتههای وی، دختر او، فروزان یزدانی پور، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مطالعات فرهنگی و رسانه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را نیزبازداشت کردند. با گذشت چند روز از زمان بازداشت احمد یزدانی پور و دختر وی، کماکان اطلاعی از وضعیت آنها در دست نیست. آقای یزدانی پور ۶۱ ساله، دارای سابقه بیماری ریوی است و شیوع ویروس کرونا در کشور موجب نگرانی خانواده او نیز شده است.
یک منبع نزدیک به خانواده یزدانی پور گفت: “آقای یزدانی پور روز جمعه توسط ماموران اطلاعات سپاه در خیابانی در تهران بازداشت شد. خانواده او از وضعیتش اطلاعی نداشتند تا روز شنبه که ماموران همراه با ایشان برای بازرسی خانه مراجعه کرده و دخترش، فروزان یزدانی پور را هم بازداشت کردند. از آن زمان آقای یزدانی پور هیچ تماس نگرفتهاند اما دو روز بعد فروزان با خانواده تماس گرفته ولی از محل بازداشت خود اطلاعی نداشته است”.
در زمان بازرسی منزل، کامپیوتر شخصی، تعدادی کتاب و دستنوشته متعلق به احمد و فروزان یزدانی پور ضبط شده است.
از دلایل بازداشت بازداشت و جزییات اتهامات مطروحه علیه این پدر و دختر کماکان اطلاعی در دست نیست.
احمد یزدانی پوراحمد یزدانی پور، فعال سیاسی در دهه شصت به دلیل فعالیتهای مسالمت آمیز خود با تهدید اداره اطلاعات شهرستان دورود در میانه دهه هفتاد شغل خود را از دست داده بود. وی طی سالهای اخیر به پژوهش بر روی قرآن و تاریخ ایران میپرداخت.
آقای یزدانی پور ۶۱ ساله و دارای سابقه بیماری ریوی است؛ از این رو شیوع ویروس کرونا در ایران و به خصوص در زندانها موجب نگرانی خانواده او شده است.
فروزان یزدانی پور، ۳۰ ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مطالعات فرهنگی و رسانه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است.
تا زمان تنظیم این گزارش از دلایل بازداشت، اتهامات مطروحه و محل نگهداری این شهروندان اطلاعی در دست نیست.
این دو شهروند تا به امروز از حق داشتن وکیل محروم بودهاند.
نرگس محمدی در زندان زنجان با دو پروندهسازی جدید روبروست
نرگس محمدی در زندان زنجان با دو پروندهسازی جدید روبروست
نرگس محمدی زندانی سیاسی محبوس در زندانزنجان که دوران زندان ۱۶ ساله خود را در این زندان طی میکند با گشایش ۲ پرونده جدید روبروست.
روز شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸، با حضور «بازپرس» شعبه ۲ «دادسرای» زنجان همراه با رئیس و معاون حفاظت اطلاعات و رئیسبند زنان، اتهامات جدید در قالب ۲ پرونده جداگانه به خانم نرگس محمدی تفهیم شد. این تفهیم اتهام بدون اعزام او به دادسرا و انجام تشریفات قانونی، و در بند زنان انجام شده است.
در پرونده نخست، نرگس محمدی به «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و«اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» متهم شده است. انتشار بیانیههای سیاسی، تشکیل کلاسهای آموزشی و تحصن اعتراضی در بند زنان از جمله استنادهای دادستانی برای اتهامات این پرونده بوده است.
در پرونده دوم که با شکایت غلامرضا ضیایی، رئیس زندان اوین، علیه این زندانی سیاسی گشوده شده این زندانی سیاسی به «افترای شکنجه و ضرب وشتم شدن توسط غلامرضا ضیائی» و «اخلال در نظم زندان از طریق خواندن سرود با صدای بلند» متهم شده است.
«بازپرس» اعزامی به زندان به نرگس محمدی گفته است که این ۲ پرونده در «دادسرا»ی ۳۳ تهران تشکیل شده است.
شایان ذکر است نرگس محمدی که از تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۹۴ در زندان بسر میبرد.
این زندانی سیاسی پیش از این برای سه اتهام به ۱۶ سال زندان محکوم شده است. پنج سال برای «اجتماع و تبانی علیه نظام» یک سال برای «برای تبلیغ علیه نظام» و ده سال برای تاسیس و همکاری با انجمن لگام؛ انجمن لغو مجازات اعدام.
از این میزان نرگس محمدی باید ١٠ سال زندان را تحمل کند.
گفتنی است نرگس محمدی روز شنبه ۳۰ آذرماه همراه با ۷ زندانی سیاسی دیگر در بند زنان زندان اوین دست به تحصن چند روزه در زندان به مناسبت چهلمین روز و در همراهی با خانوادههای داغدار اعتراضات سراسری آبان زده بودند.
متعاقبا مسئولان زندان اوین نرگس محمدی و دیگر زندانیان تحصنکننده را به تبعید به زندان دیگر تهدید کرده بودند که در نهایت روز سه شنبه ۳ دی ماه ۹۸ وی را از زندان اوین به زندان زنجان منتقل شد.
سازمان مجاهدین خلق ایران اسامی ۳۱تن دیگر از شهیدان قیام سراسری مردم ایران در آبان ماه را منتشر کرد. به این ترتیب تاکنون اسامی ۷۵۵تن از شهیدان سرفراز این قیام منتشر شده است. سازمان مجاهدین در ۲۴آذر اعلام کرد شمار شهیدان آبان بیشتر از ۱۵۰۰تن میباشد.
بهرغم گذشت بیش از ۱۰۰روز از قیام آبانماه و بهرغم فراخوانهای داخلی و بینالمللی، فاشیسم دینی حاکم بر ایران در وحشت از عواقب جنایت علیه بشریت، از اعلام شمار و اسامی شهیدان طفره میرود. سرکردگان و ارگانهای مختلف رژیم، از جمله روحانی، شورای عالی امنیت، سخنگوی روحانی، وزارت کشور، نیروی انتظامی و پزشکی قانونی، در یک بازی مبتذل انتشار آمار قربانیان را به یکدیگر پاس میدهند.
روحانی در کنفرانس مطبوعاتی ۲۷بهمن درباره شهیدان آبان گفت: ”....این آمار در اختیار پزشکی قانونی کشور است.... آنها میتوانند اعلام میکنند و مشکلی نیست”.
روز ۲۸بهمن رئیس سازمان پزشکی قانونی گفت: ”در مصوبه شورای امنیت ملی که زیرمجموعه دولت است و وزیر کشور رئیس آن است، مشخص شده است که چه کسی باید این آمار را اعلام کند.... دولت باید آمار را اعلام کند..... ما به مراجع ذیصلاح اعلام کردیم و هیچ وظیفهای مبنی بر اعلام عمومی آن نداریم.... تمام اطلاعات را میتوانید از وزیر کشور سؤال کنید”.
متعاقباً علی ربیعی سخنگوی روحانی در۳۰بهمن گفت: ”آمار دقیق بهزودی از طرف مراجع ذیربط اعلام خواهد شد و در این خصوص تصمیمگیری شده است و ظرف چند روز آینده این آمار از سوی یکی از دستگاههای مسئول اعلام خواهد شد”.
مقاومت ایران بار دیگر دبیرکل ملل متحد را به اعزام یک هیأت حقیقتیاب بینالمللی برای تحقیق پیرامون وضعیت شهیدان و مجروحان و بازدید از زندانها و دستگیر شدگان فراخواند.
اسامی ۳۱شهید دیگر قیام سراسری مردم ایران:
۱. تهران محمد ملکی
۲. تهران سردار اعظمی
۳. تهران امیر(شاپور) اوجانی
۴. تهران مرادعلی حسنی
۵. تهران حمید رجبی
۶. تهران فرزاد کمانگیر
۷. تهران کریم کنعانی سقزچی
۸. تهران - قدس حسین حاجی آبادی
۹. تهران - شهریار علی باقری
۱۰. تهران - شهریار مرتضی مطهری
۱۱. تهران - ملارد جلیل حسینی
۱۲. کرج علی اکبری
۱۳. کرج نیما قلیپور
۱۴. کرج مهدی لنگر
۱۵. کرج - فردیس سعید رحیمی
۱۶. کرج - فردیس علی معروف به خشکشویی
۱۷. کرج - فردیس محمدرضا صفایی
۱۸. بهبهان - علی جماشیان
۱۹. ماهشهر - مصطفی رودباریان
۲۰. ماهشهر - مهدی رودباریان
۲۱. ماهشهر - حسنا بامری (بچه ۳ساله که بغل مادرش بوده تیرخورده)
مجید اسدی، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجاییشهر کرج، طی انتشار نامهی سرگشاده در خصوص تحریم انتخابات نوشت؛ رأی نسل ما، سرنگونی رژیم ولایت فقیه است.
متن کامل این نامه در ادامه میآید:
مونتسکیو میگوید: اگر قدرت به تمامی در اختیار یک نفر قرار گیرد، او صاحب همه چیز خواهد شد مگر عدالت.
به بیانی وسیعتر، این تملک بیانتهای قدرت، راز و اساس طغیان علیه قاموس جهان است بهطوریکه همه مواهب، فرصتها و امکانات مادی و طبیعی را از دسترس همگان خارج میکند و به بند انحصار یک تن یا یک گروه میکشد: و یمنعون الماعون.
بر این مبنا، یک رژیم توتالیتر هیچ حد یقف و مرزی از قانون، منطق و ارزشهای انسانی را بهرسمیت نمی شناسد و با قبض آزادی و دفن عدالت، جامعه را در لجنزار فساد خویش فرو میبلعد و طرح قتلعام استعدادها و ارزشهای والای انسانی را پی میافکند. انسان و طبیعت را از مدار تکاملی خویش خارج میسازد و بذر جهل و تفرقه را در همه جا میپراکند.
۴۰سال پیش و در بحبوحه تاراج و یغمای انقلاب، زمانی که توطئه و زمینهچینیها برای حقنه ”ولایت فقیه” بر سرنوشت مردم ایران داشت بالا میگرفت. پدر طالقانی خروشید و گفت: ”استبداد مذهبی، بالاترین استبداد است”، چندان دیری نپایید که روند وقایع انتخابات ریاستجمهوری دیماه ۵۸بهعنوان اولین کارزار انتخاباتی در رژیم ولایت فقیه، نگرانی و بیمناکی نهفته در پس آن کلمات را بهخوبی تاویل کرد. صلاحیت کاندیداتوری مسعود رجوی با حکم حکومتی ولیفقیه و بیاعتبار کردن قانون انتخابات رد شد. در سال ۵۹، انتخابات مجلس شورای ملی با حذف و پاکسازی عده بسیاری که رای ورود به مجلس را هم کسب کرده بودند به پایان رسید. این روندی بود که حتی پس از حذف تمامی ”ناملتزمان به ولایت فقیه” از صحنه سیاسی در ۳۰خرداد ۶۰، تا به امروز در هر انتخاباتی پیوسته تداوم داشته است.
شناخت هر پدیدهای، همواره با تامل در ماهیت آن آغاز میشود. چرا که مسیر تکامل محتوا و شکل هر پدیده در تحلیل نهایی، با شناسایی ویژگیهای ماهیتاش رقم میخورد. همچنانکه، رژیم حاکم بر ایران بر طبق ماهیت آن، یعنی عنصر ولایت فقیه شناخته و تعریف میشود.
بدینسان، میزان در این رژیم نه رای ملت بلکه به واقع، منویات ولیفقیه است و اگر برای جبران عدم مشروعیت خویش از کیسه دین و آیین مردم به حساب خود خرج میکند در جایی هم شعبده بازی انتخابات را بر روی صحنه میآورد تا اعتبار و شان مردم را هزینه طول عمر و بقای سلطنت و دوام غارت خویش سازد. از اینرو این رژیم با همه رنگ و لعابهای اصلاحطلب و اصولگرا و سبز و بنفشاش نه تنها جامعه ایران را نمایندگی نمی کند بلکه بنا بر ماهیت ”ولایی”اش پاسخ به منافع و مطالبات واقعی هیچ قشر و طبقهای از جامعه را نمیتواند و نمیخواهد بدهد.
میزان اما، همان حق حاکمیت ملیحاکمیت ملی است. میزان، عنصر انتخاب نسل عصیانگر امروز است که با شعار ”مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر” و ”مرگ بر اصل ولایت فقیه” در دو قیام خونین دیماه ۹۶و آبان ۹۸شهرهای میهن را در زیر پای این رژیم بهلرزه در آورد. اگر ارزش هر انتخاب، به بها و قیمتی است که بابت آن انسان میپردازد، کانونهای شورشی پیشقراولان چنین پرداخت و فدیهٔ عظیم در صحنه سیاسی ایران امروزند. انتخابی که در پس آن، خون دهها شهید قیام دیماه ۹۶و بیش از ۱۵۰۰شهید قیام آبانماه در جوش و خروش است. آری، رای نسل ما و انتخاب جوانان شورشگر ما سرنگونی رژیم ولایت فقیه و استقرار آزادی، دموکراسی و حاکمیت ملی است.
پریسا سیفی فعال فرهنگی با وضعیت وخیم جسمی در حال اعتصاب غذا
براستی چرا در کشوری هستیم که نام این کشور بجای ایران باید زندان ایران باشد
پریسا سیفی فعال فرهنگیفعال فرهنگی در حالی که در اعتصاب غذا به سر می برد با وضعیت جسمانی وخیم به مراکز درمانی منتقل شد.
وی درحالی به بیمارستان منتقل شد که خون بالا آورده بود اما به دلیل اینکه حاضر نیست اعتصابش را پایان بدهد از تزریق سرم امتناع کرد.
حین انتقال وی به بیمارستان توحید سنندج، بیش از ۲۰تن از نیروهای امنیتی همراه وی بودند. نیروهای امنیتی تمامی کادر پزشکی بیمارستان را تهدید کردند که نباید این خبر رسانه ای شود.
پریسا سیفی از روز یکشنبه ۲۰بهمن ۱۳۹۸، به نشانه اعتراض به وضعیت بلاتکلیف و فشار نهادهای امنیتی برای اخذ اعترافات اجباری، دست به اعتصاب غذا زد.
پیشتر خانواده وی که در دادگاه فرزندشان را ملاقات کردند مطلع شدند که به دلیل اعتصاب غذا در وضعیت روحی و جسمی نامناسبی به سر می برد. پرونده پریسا مدت ۴هفته است که به دادگاه سنندج منتقل شده، اما هر بار به بهانه ای دادگاه رسیدگی به پرونده او به تأخیر می افتد. آخرین بار نیز به دلیل خودداری قاضی پرونده از شرکت در دادگاه، جلسه به تعویق افتاد.
پریسا سیفی از روز سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۸، توسط نیروهای اطلاعات سپاه سنندج بازداشت شد. او فارغ التحصیل رشته هنر (طراحی و گرافیک) بود.
در خصوص بازداشت فعالان مدنی لازم به ذکر است که در گزارش جاوید رحمان گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران آمده است، نیمی از زندانیان سیاسی که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در ایران بازداشت شده اند، کرد هستند. بر اساس این گزارش، طی هشت ماه نخست سال ۲۰۱۹، بیش از ۳۵۲ شهروند کرد توسط نیروهای امنیتی رژیم بازداشت شده اند.
در تحولی دیگر، حکم رها احمدی فعال مدنی توسط دادگاه تجدید نظر استان تهران عینا تأیید شد. رها احمدی با اتهام اجتماع و تبانی به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.
خانم مریم رجوی احکام حبسهای طولانیمدت برای فعالان سیاسی را نمونه ای از رویکردهای ضد انسانی رژیم آخوندی خواند و آنرا قویا محکوم کرد
خانم مریم رجوی احکام حبسهای طولانیمدت برای فعالان سیاسی را نمونه ای از رویکردهای ضد انسانی رژیم آخوندی خواند و آنرا قویا محکوم کرد
قضاییه جنایتکار رژیم آخوندی در مشهد ۸ تن از فعالان سیاسی را که طی بیانیه ای در خرداد ماه گذشته خواستار برکناری خامنه ای ولی فقیه رژیم آخوندی شده بودند را به زندانهای طولانی مدت محکوم کرد. آقایان هاشم خواستار، عبدالرسول مرتضوی، محمد نوری زاد، محمد حسین سپهری، هاشم رجایی، محمد حسینپور گنابادی و مرتضی قاسمی و خانم فاطمه سپهری جمعا به ۷۲ سال زندان و سالها تبعید و ممنوعیت خروج از کشور محکوم شدند. شماری از این فعالان سیاسی از مرداد ماه گذشته در مشهد دستگیر شده و در زندان بسر می برند. خانم مریم رجوی صدور این احکام طولانی مدت توسط قضاییه ولایت فقیه را قویاً محکوم کردمریم رجوی و آن را نمونه دیگری از رویکردهای سرکوبگرانه و ضدانسانی استبداد دینی توصیف کرد که باید در تمامیت خود سرنگون شود. روابط اقتصادی و سیاسی با فاشیسم دینی که مردم ایران در قیامهای خود از جمله در آبان و دی امسال با شعارهای مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر روحانی خواستار سرنگونی آن شده اند هیچ توجیه و مشروعیتی ندارد و هرگونه سرمایه گذاری بر روی آن محکوم به شکست است.
بزدلی سید علی خامنه ای درزمانشاه درمقابل پاکبازی مجاهدین خلق، چرا می گوئیم انقلاب۵۷ توسط آخوندها دزدیده شد؟ (قسمت سیزدهم)
بزدلی سید علی خامنه ای درزمانشاه درمقابل پاکبازی مجاهدین خلق
سید علی خامنه ای جنایتکار درزمان شاه فرصت طلبانه با اظهار سمپاتی نسبت به مجاهدینخلق برای خود اعتبار وآبرو کسب میکرد اما بعداز سرقت انقلاب از بانیان آن، کشتار و قتلعام آنانرا هدف اصلی حکومتش قرار داد!
بهدنبال طلوع جنبش مجاهدینخلقدر سپهر سیاسی میهن در دهه۵۰ که مبشر نگاهی نو و مترقی از اسلام بود، تلألوی آن باسرعتی شگفت، تمامی محافل روشنفکری مذهبی را مجذوب خود ساخت، در چنین اتمسفری، علی خامنه ای جنایتکار، ولیفقیه کنونی نظام آخوندی، تلاش میکرد با کپیبرداری از برداشتهای مترقی، انقلابی و بدیع مجاهدین، از چنین شرایطی بهنفع خود بهره ببرد و با اظهار سمپاتی نسبت به مجاهدین، برای خود اعتبار و آبروی روشنفکری بسازد. براساس اسنادی که دستگاه تبلیغاتی حکومت آخوندی برای سوابق بهاصطلاح مبارزاتی او منتشرساخته و مدعی هستند از ساواک شاه بهجای مانده است، این رویکرد فرصتطلبانه خامنهای بهخوبی دیدهمیشود:
«…تصمیم ساواک برای بازداشت آقای خامنهای از زمانی قطعیت یافته بود که وی تفسیر قرآن را در مسجد امام حسن آغاز کرده بود… تا اینکه … ثابتی بار دیگر در بیستوششم شهریور ۵۳ همین موضوع را خطاب به شیخان، رئیس ساواک خراسان تأکید کرده بود. ” نامبرده فوق همواره در سخنرانیهای خود به نحو کاملاً زیرکانه و تلویحاً از عناصر گروه بهاصطلاح مجاهدین خلق تعریف و تمجید و از اقدامات آنان حمایت مینماید. علیهذا با فرارسیدن ماه مبارک رمضان ضروری است به وسیله کلیه امکانات موجود از اعمال و رفتار یادشده فوق مراقبت نمایند…» (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۲۱بهمن۹۲)
بزدلی سید علی خامنه ای درزمانشاه درمقابل پاکبازی مجاهدین خلق – تلاش او در زمان شاه برای جازدن خود بهعنوان هوادار سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران
سند دیگری از گزارشات داخلی ساواک به استناد مطلب خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۲۱بهمن۹۲:
«۳۱۲گزارش۱۵/۱۰/۵۳
سیدعلی حسینی خامنه ای فرزند جواد
احتراماً به استحضار میرساند:
… سیدعلی حسینی خامنهای از چندی قبل در تفسیرهایی که جهت طلاب بهعمل میآورد و سخنرانیهایی که در مجالس مذهبی مینماید، رویه جدیدی انتخاب کرده بهطوری که بررسی این تفسیرها و سخنرانیها بهنحوی است که نظریات گروه بهاصطلاح مجاهدین خلق ایران را تأمین کرده و در عین حال تبلیغی به نفع گروه مزبور میباشد.
…علیهذا مستدعی است در صورت تصویب، فرد مورد بحث وسیله ساواک مشهد دستگیر و از منزل او بازرسی و در اختیار کمیته مشترک ضدخرابکاری قرار داده شود و تحت بازجویی و تعقیب قرار گیرد. موکول به رأی عالیست. »
بزدلی سید علی خامنه ای درزمانشاه درمقابل پاکبازی مجاهدین خلق – تلاش او برای سوءاستفاده دجالانه از پرستیژ مجاهدین در سطح جامعه، درزمان شاه
اسناد منتشرشده حکومتی که باهدف ساختن سوابق بهاصطلاح مبارزاتی برای علی خامنه ای در زمان شاه، تهیه شدهاست، ازقضا نمایش خوبی از تفاوت منش فداکارانه و پاکبازانه انقلابیون صادق مجاهدخلق، با رویکردهای خودپرستانه، ریاکارانه و حفظ کردن خود بههرقیمت آخوندها و مشخصاً علی خامنه ای در سیاهچالهای شاه است. اسناد زیر از این بابت شایان توجه و عبرت است که چگونه فرصتطلبان (ازجمله خامنهای) پس از انقلاب بر سرسفره انقلاب نشستند و فداکارترین فرزندان پیشتاز انقلاب و میهن، «منافق» و «ستون پنجم» نامیده شدند:
« درباره: سیدعلی خامنه ای
برابر سوابق موجود، یادشده، طرفدار روحانیان مخالف دولت بوده و دو نوبت یکی در تاریخ ۲۰/۳/۴۲ به اتهام تحریک و تحریص مردم علیه امنیت کشور و اظهار مطالب خلاف در منابر به وسیله شهربانی بیرجند بازداشت و ساواک این شخص را ارشاد و برای مرحله اول مرخص نمود. ولی نامبرده مجدداً اعمال خود را دنبال و در منابر مطالبیخارج از مسائل مذهبی مطرح و موجب تحریک مستمعین میگردید بهطوری که در تاریخ ۱۴/۱/۴۶ به همین اتهام بازداشت و پرونده وی به دادگاه ارجاع که در عین حال با نظر ارفاق و ارشاد مشارالیه به سه ماه زندان تأدیبی محکوم و طبق تقاضای دادستان مربوطه قرار تخفیف تأمین صادر و قرار وی به وجهالکفاله بهمبلغ یکصد هزار ریال تبدیل و پس از سپردن کفیل در تاریخ ۲۶/۴/۴۶ مرخص گردیده است… همزمان با برگزاری جشنهای فرخنده ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی نامبرده شروع به تحریک علیه این جشن ملی مینمود که بازداشت، ولی منکر اعمال خود شده و متعهد شد که دیگر عمل خلاف مصالح ملی انجام ندهد. این بار نیز با نظر ارفاق، قرار وی تبدیل و فرصت داده شد که از راه منحرف خود صرفنظر کند …
رئیس ساواک استان خراسان. شیخان»
(خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۲۱بهمن۹۲)
بزدلی سید علی خامنه ای درزمانشاه درمقابل پاکبازی مجاهدین خلق – تلاش دستگاه آخوندی برای بزرگ نمایی وارفتگیهای او در زمان شاه
دستگاه تبلیغاتی آخوندها بهمنظور جعل سابقه مبارزاتی برای خامنهای اقدام به خاطرهسازیهایی برای او کردهاست اما بهرغم تلاش بیاندازه این دستگاه دروغپرداز درحذف درخشش مبارزاتی مجاهدین در زندانها و بالعکس سابقهتراشی مبارزاتی برای خامنهای، ناخواسته در این تلاش، بیشتر مقاومت اعضای سازمان مجاهدین خلق و پاکبازی آنها در عمق سیاهچالهای نظام شاه در مقابل ترس و بزدلی خامنهای در برابر بازجویان، برجسته شدهاست:
«… سگ مجسم
در زندان کمیته مشترک اما، روزها برای زندانیان به سیاهی شب بود و شبها در قعر فریادهای شکنجهشدگان صبح میشد. چه رؤیایی بالاتر از: ایستادن زمان! نیاید و نگذرد؛ نبینند و نشنوند. تاب آدمی چه اندازه است؟ زندانی را برای بازجویی ببرند؛ با پا ببرند، و در بازگشت روی نشیمنگاهش بازگردد. او، سیداحمد احمدی، یکی از همسلولیهای آقای خامنهای بود. « شکنجه او ادامه یافت تا اینکه در همین زندان بهشهادت رسید. هرگاه به سلول بازمیگشت، اندوه شدیدی بر ما حاکم میشد؛ قلبهامان را میفشرد، اما او تلاش میکرد این درد ما را بکاهد، تسلی خاطر بدهد، آرامش را بر دلهامان بازگرداند. اکنون که صحنه رفتار وحشیانه [بازجویان] را به یاد میآورم، نمیتوانم تصویری از عمق جنایات آنان ارائه دهم. »
«… هنوز وحشتزده بود. [منظور خامنهایاست] از خواب پرید. قلبش بر دیوار سینهاش میکوبید و آرام نداشت. لحظاتی گذشت، اما تصویری در خاطر خود ندید. فراموش کرد در آن خواب سحرگاهی چه بر او رفته است. گذشت. نگهبان در سلول را باز کرد. برگه دستش را بالا گرفت و پرسید: علی کیه؟ نام خانوادگی را نمیگفتند. رسم زندانبان بر این قرار بود. اصول حفاظتی را رعایت میکردند. امکان داشت سراغ سلول دیگری برود و با خواندن نام خانوادگی، هویت زندانی، برای دیگران فاش شود. گفت: منم. پرسید: کدام علی؟ گفت: علی خامنهای. گفت: صورتات را بپوشان و با من بیا. و نیز رسم بود هر زندانیای که با خود میبردند، باید پیراهن را روی چهرهاش میکشید. خیلی زود از مسیری که میرفتند فهمید مقصد، اتاق بازجویی است.
… بازجو ادامه داد: اینها تظاهر به کاری میکنند که کار واقعیشان نیست و اسمش را تقیه میگذارند. مطالب غیرواقعی میگویند و نام آن را توریه میگذارند. حق داشت. ما از دستگاه حاکم تقیه میکردیم و از این موضوع خیلی ناراحت بود. تقیه خندقی بود کشیده شده میان ما و دستگاه حاکم. حکومت از مقابله با آن عاجز بود. من ساکت بودم، اما وقتی اصرار او را به شنیدن تعریفی از این اصطلاح دیدم پاسخ ساده و مناسب شرایط دادم. گفت: نه؛ این طور نیست. و شروع کرد به تهدید. از همان زمان که وارد اتاق شده بود ترسیده بودم. احساس میکردم میخواهد اذیتم کند. تهدیدش ترسم را زیاد کرد. سرم را بلند کردم و در چهرهاش خیره شدم. دیدم چهره سگی که به خوابم آمده بود، روبرویم ایستاده است. [این قدر شباهت؟ ] به سرعت تصاویر خوابی که دیده بودم در ذهنم نقش بست. حمله سگ… پارس شدید… ایستادنش… اذیت نکردنش. آرامش عجیبی بر من حاکم شد و به کلی آسوده شدم. یقین کردم این مرد نمیتواند مرا اذیت کند؛ و چنین هم شد…» (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۲۱بهمن۹۲)
بزدلی سید علی خامنه ای درزمانشاه درمقابل پاکبازی مجاهدین خلق – بیان شکنجههایی که برمجاهدین اعمال میشده است با پذیراییهای جلادان ساواک، از آخوندهای خمینیصفت
بریدگی علی خامنه ای از مخالفخوانی علیه شاه با اولین تشرساواک و علیرغم اینکه «یقینداشت بازجو اورا اذیت نمیکند و نکردهبود» اما وحشت مشاهده شکنجههای اعمال شده بر مجاهدی که در سلولش بودهاست، اورا ناچار از پناهبردن به گریزگاه «شعر و شاعری» برای فرار از الزامات «ورود به دنیای مبارزه» ساخت، این تنها گوشهای از اعترافاتی است که تازه وقتی سیستم تبلیغاتی نظام پس از سه دهه تلاش میخواهد برای یک عنصر جبون و بزدل که هیچگاه مبارز نبودهاست، عبای مبارزه بدوزد، بیرون می زند:
«… دوره بازگشت
در همین روزها و شبها بود که رشتههای گسسته او با شعر، بافتی دیگر یافت؛ [منظور خامنهایاست] گسستی که پس از سال ۱۳۴۳ش پدید آمده بود، رفته رفته ترمیم شد. ورود به دنیای مبارزه از یک سو، و تلنگری که سیدکریم امیری فیروزکوهی در همان اوان به او زده بود، حدود یک دهه میان او و شعر جدایی افکنده بود. وقتی امیری به او گفته بود؛ تو حیف هستی که صرف شعر شوی، خوشش نیامده بود. اما با گذشت زمان، حرف امیری تأثیر خود را کرده بود، تا هنگامی که فاصلهای معلوم میان او و ذوق منظوم افتاد. « من از شعر کمیزده شدم و چند سال دیگر به کار شعر و مطالعات شعری و ادبیات نمیپرداختم. [تا جایی که: من آنچه خواندهام همه از یاد من برفت/ الا حدیث عشق که تکرار میکنم. ] تا اینکه مجدداً از سالهای ۵۳-۵۲ مخصوصاً ۵۳ توی زندان مدتی در یک سلول تنها بودم و خاطرات ذهنیم به یادم میآمد؛ از جمله اشعاری که مطالعه کرده بودم که چند سال بود به یادم نمیآمد، اینها یادم میآمد. از زندان که آمدم بیرون، یواش یواش رشته گذشته ارتباط با ادبیات و شعر تجدید شد.» (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۲۱بهمن۹۲)
بزدلی سید علی خامنه ای درزمانشاه درمقابل پاکبازی مجاهدین خلق – روآوردنبه شعر و شاعری پساز اینکه فهمید مخالفخوانی باشاه، هزینه دارد
در اینجا بیمناسبت نیست که به روحیه وارفته و متزلزل خامنهای، یعنی کسی که بعداز پیروزی انقلاب در بالاترین مناصب حکومت برآمده از خون مجاهدین جاخوش کردهاست هم نگاهی بیندازیم و ببینیم که در زمان شاه چه اندازه زبون و ذلیل در برابر قدرت و بنده و اسیر زندگی شخصی بوده که حتی در چهل سالگی هم «یاد مادر» هوش و حواس اورا حتی در اتاق جلادان مشغول کرده بود. و اینکه سرانجام با اندک توبیخ و تهدید، بالکل خودش را از مخالفخوانیهای صوری قبلیاش هم کنار کشیده است و سر در لاک خود و چپاول «وجوهات» و دینفروشی حرفهای فروبرد:
«… دلنگران مادر
دلهرهای موذی رهایش نمیکرد. [منظور خامنهایاست] مشکل بزرگ او، زندان، بازجویی، شکنجه، آن دلپیچههای ناساز، یا چشمان محقر آن کمونیست نبود. مشکل بزرگ او حرف مادرش بود. بانو خدیجه میردامادی، در آن روزهایی که قلب مادرانهاش، گواهی دستگیری بعدی سیدعلی را میداد، گفته بود که این بار تاب نخواهد آورد. گفته بود که سکته خواهد کرد. زندانهای پیاپی پسرانش، شجاعت و پایداری ستودنی او را ساییده بود. آهن نبود؛ مادر بود. از نخستین روزی که پا به کمیته مشترک گذاشت در این فکر بود که نکند توش مادر پایان یافته باشد. هر بار که به بازجویی میبردند، از آن پدیدههای دوپا میخواست که بگذارند نامهای برای خانوادهاش بنویسد، و یا نه، با تلفن تماس بگیرد، خبری بدهد، خبری بگیرد. مادر، آن حرف را بهاندازهای جدی گفته بود که نگرانی آن رهایش نمیکرد. بیش از پنج ماه از زندانی شدنش سپری میشد. ۲۹خرداد ۱۳۵۴ بود که پذیرفتند در حضور بازجو با خانوادهاش تلفنی حرف بزند. وقتی خبر موافقت را به او دادند، شماره تلفن خانه پدری را گرفت: ۲۱۰۶۰-۰۵۱. حاجسیدجواد گوشی را برداشت. غیر از سلام، چه جملههایی ردوبدل شد؟ اما اولین سؤالی که پرسید از حال مادر بود. « جواب داد: خوب است. قانع نشدم. گفتم: الآن کجاست؟ گفت: رفته بیرون. آرام نگرفتم. پرسیدم: کجا رفته: گفت: رفته به جلسه روضه در خانه فلانی. یادم افتاد که این مجلس روضهای بود که مادرم مقید بود به آن برود. خیالم راحت شد. بعد سراغ همسر و فرزندانم را گرفتم.» (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۲۱بهمن۹۲)
بزدلی سید علی خامنه ای درزمانشاه درمقابل پاکبازی مجاهدین خلق – بهاصطلاح مبارزات خامنهای درزمانشاه، اززبان خودش، دلنگرانی برای مادر، در چهلسالگی!
در سابقهسازیهای دستگاه تبلیغاتی آخوندها برای علی خامنه ای اعتراف میشود که تمام علت دستگیری کوتاهمدت و بدون محکومیت او این بوده که ساواک شاه نگران ارتباط او با سازمان مجاهدینخلق بوده است؛ والا وقتیکه بازجویان متوجه میشوند او «از طرفداران خمینی» است دیگر تنظیم رابطه هایشان عوض میشود، از او حالش را میپرسند و «از سبک بودن اتهامهای» او صحبت میکنند، زیرا ساواک شاه هیچگاه تهدیدی ازجانب خمینی و طرفدارانش حس نمیکردهاست؛ بههمینخاطر همان بازجویان جلادی که در همانایام مجاهدخلق «احمد احمدی پسرخواهر آقای مهدی شاهآبادی» که در سلول خامنهای بوده است را بهراحتی زیرشکنجه میکشند، علی خامنه ای را ازهمان سلول، با خوشرویی و مساعدت آزاد میکنند:
«… آخرین بازجویی
در اتاق بازجویی نشسته بود [منظور خامنهایاست] و منتظر مشیری، بازجوی پروندهاش بود که یکباره، کاوه، رئیس بازجویان، خنده بر لب وارد شد. گشادهرو بود و لحنی مهربان داشت. این روی باز از آن کسی بود که پیش از این ناظر شکنجههای او بود. حالش را پرسید و از سبک بودن اتهامهای آقای خامنهای گفت. راست میگفت. شیخان، رئیس ساواک خراسان، به امید یافتن ارتباطهای پررنگ میان او و سازمان مجاهدین خلق، آقای خامنهای را دستگیر کرده، به تهران فرستاده بود؛ شاید چند سالی از مشهد دور باشد، اما آنچه بازجویان کمیته مشترک در گزارشهای داخلی خود نوشتند این بود: « نامبرده از طرفداران خمینی [است] … که بعضاً جوانان از جلسات درس و تفسیر قرآن وی برداشتهای سویی داشتهاند. »…
… کاوه پشت میز نشسته بود و همچنان تظاهر به مهربانی میکرد. مشیری که وارد اتاق شد، نزدیک آقای خامنهای نشست. کاوه اشارهای به مشیری کرد و گفت: او میتواند کمکات کند. مشیری هم در ادامه افزود که از خدا میخواهم کار پروندهات را آسان کنم، ولی (با اشاره به کاوه) کار [اصلی] در دست رئیس ما است؛ هر چند سنش از من کمتر ولی آینده روشنی در انتظار اوست. همه چیز نشان میداد که زمان آزادی او نزدیک است …
… میتوانستند آقای خامنهای را سر به نیست کنند و آب از آب تکان نخورد. همچنان که احمد احمدی، پسر خواهر آقای مهدی شاهآبادی را کشتند و اتفاقی نیفتاد. پیش از کاوه و مشیری، کوچصفهانی هم با او سخن گفته بود. از خودش و از دینداریاش حرف زده بود؛ اینکه از دوران کودکی پای منبر وعاظ بوده است….»
«… روز آزادی
آخرین ماه تابستان ۱۳۵۴ش از راه رسیده بود. آن روز با دو زندانی دیگر در سلول نشسته بود که در را باز کردند. یکی از این دو، همان روحانی کج شده به طرف حکومت بود و دیگری سیداحمد احمدی. مأمور طبق دستوری که عادت شده بود پرسید: علی کیه؟ گفت: منم. پرسید: علی چی؟ گفت: علی خامنهای. گفت: سرت را بپوشان و دنبالم بیا. « مرا به اتاق کاوه برد. تا مرا دید، گفت: تو آزادی!» (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۲۱بهمن۹۲)
بزدلی سید علی خامنه ای درزمانشاه درمقابل پاکبازی مجاهدین خلق – اعترافبه اینکه چطور ساواک مجاهدین را دشمن میدانست ولی خمینیرا برای رژیمشاه هیچگونه تهدید، نمیدانست
بیمناسبت نیست که به سند بیخطرتلقیشدن و بریدگی علی خامنه ای در زمانشاه و کنارگذاشتن هرگونه مخالفخوانی با حکومت، تنها بعداز چندماه بازداشت، بدون هیچگونه محاکمه و محکومیت کیفری، به اذعان ساواک، حتی در آنچه که رژیم خودش منتشر کرده توجه شود:
«… اداره کل سوم در هشتم آبان ۱۳۵۴ با فرستادن نامهای به ساواک خراسان اطلاع داد که اداره دادرسی ارتش برای « سیدعلی حسینی خامنهای فرزند جواد» قرار منع پیگرد صادر کرده و قطعیت آن نیز اعلام گردیده است…
… ساواک از شنودها و سانسورهایی که در نیمه دوم سال ۱۳۵۴ش برای آقای خامنهای برقرار کرد مدرک اتهامزایی به دست نیاورد…
… آقای خامنهای فعالیتهای خود را در مشهد پی گرفت. بنا بر آن چه که در اسناد منعکس شده تحرکات او ظاهراً نسبت به گذشته کمتر شده بود…
… هر چند هشت ماه دوری از مشهد او را از تمرکز بر امور وجوهات شرعی دور کرده بود، اما پس از بازگشت، رشته امور را در دست گرفت…
… در کنار این تلاشها آقای خامنهای موفق شد کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن را در این سال منتشر کند. ساواک مشهد وقتی متوجه انتشار کتاب شد به ساواک مرکز پیشنهاد کرد محتوای آن بررسی شود چرا که امکان دارد ” مضره” باشد و در این صورت ” نسبت به جمعآوری آن اقدام گردد. ” وی از آوردن نام خانوادگی مشهور خود روی جلد کتاب خودداری کرده، با نام ” سیدعلی حسینی” بهعنوان مؤلف کتاب را به چاپ رسانده بود. نخست، شهربانی خراسان متوجه موضوع شد. « یادشده برای اینکه مورد شناسایی واقع نشود، اخیراً کتابهایی به نام مستعار سیدعلی حسینی نوشته و یا مینویسد، چاپ و منتشر میکند؛ از جمله کتابی به نام طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن که در تهران به چاپ رسانده است…» (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۲۱بهمن۹۲)
بزدلی سید علی خامنه ای درزمانشاه درمقابل پاکبازی مجاهدین خلق – اعترافبه بریدگی و کنارگذاشتن هرگونه مخالفخوانی درزمانشاه پساز یک تشر ساواک!
برای شناخت بیشتر ماهیت فرصتطلب علی خامنه ای که خود را «رهبر انقلاب» جا زده است، خوباست بدانید براساس آنچه خودش میگوید در زمان شاه سقف آرزویش نه «یک تغییر انقلابی در جامعه»، بلکه بهدستآوردن امکان تربیت افرادی مشابه «شیخ احمد کافی» روضهخوان بوده است. چنین عنصری بعدازاینکه انقلاب درنتیجه خون و شکنجه مجاهدین و فدائیان به ثمر نشست، ناگهان از یک «روضهخوان» به یک «انقلابی» تغییرشکل داد و به همین خاطر شروع به از دم تیغ گذرانیدن انقلابیون راستینی کرد که خود آجر به آجر سرنگونی رژیم شاه را با رنج و تلاش خویش ساخته بودند:
…یکی از مشغلههای او در دو ماه محرم و صفر چگونگی اعزام مبلغان به شهرهای دور و نزدیک بود. قطعاً او نظر بهمبلغانی داشت که در وعظ و خطابه خود بتوانند جان مبارزه با حکومت را زنده نگاه دارند. او معتقد بود باید در این مسیر حداکثر بهره را از مبلغان برد. برای نمونه، سلیقه او با آنچه که شیخاحمد کافی در کار تبلیغ انجام میداد همخوانی نداشت. وی منبر کافی را روشنگر، پویا و عمیق ارزیابی نمیکرد، اما نکات مثبت آن را بازمیگفت: « من اخیراً یک نوار از کافی شنیدم که با توجه به اینکه مشارالیه در سطح پایین سخنرانی و همه مثالهایش ایراد و اشکال داشت معهذا این صحبتهایش خیلی جالب بود و ایشان به سادگی به هزاران نفر مستمع خود فهمانده بود که اینجا یک کشور اسلامی نیست و اسلام این نیست که در این مملکت جریان دارد. خوب، این اندازه خدمت و کار از آقای کافی کم نیست. »...