هردم ازاین باغ بری می رسد و عواملی باز برای اطلاعات خوش رقصی میکنند
کنار رفتن پرده در جنگ گرگها در پی تمامسوز شدن شماری از مزدوران رسوا
نارضایتی اطلاعات سپاه از”مجموعه آقای علوی“ در مورد ”بزرگترین تهدید“ و ”کاریزما“ی مجاهدین
نارضایتی اطلاعات سپاه از”مجموعه آقای علوی“ در مورد ”بزرگترین تهدید“ و ”کاریزما“ی مجاهدین
نارضایتی اطلاعات سپاه از”مجموعه آقای علوی“ در مورد ”بزرگترین تهدید“ و ”کاریزما“ی مجاهدین
کنار رفتن پرده در جنگ گرگها در پی تمامسوز شدن شماری از مزدوران رسوا
قضاییه جلادان در ۱۶ اردیبهشت دستگیری دانشجویان نخبهای را اعلام کرد که «گروههای ضدانقلاب و بهویژه گروهک تروریستی منافقین ارتباطاتی با این مجموعه برقرار کرده بودند و تحت تعلیمات این گروهک بهدنبال انجام اقدامات خرابکارانهای در کشور بودند… در بازرسی از منازل آنها اقلام انفجاری کشف شد». آنها «میخواستند در این شرایط یک بلوایی در کشور درست کنند که خوشبختانه با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان و اقدام بهموقع آنها این توطئه خنثی شد».
از سوی دیگر جنگ گرگها در مرحله پایانی رژیم ولایتفقیه بالاگرفته و نفس سردمداران نظام در وحشت از قیام و نیروهای محرکه آن بریده است. خامنهای در ۲۸ اردیبهشت به پاسداران و بسیجیان دانشجو نما نسبت به جذب جوانان توسط مجاهدین هشدار داد و اینکه نگذارند اعتراضها به «اعتراض به نظام» بیانجامد. او تأکید کرد : «یارگیری کنید، حذف نکنید… جذب کنید، البتّه منظورم جذب منافق نیست». ولیفقیه ارتجاع « علاج مشکلات کشور (را) دولت جوان حزباللهی» از قماش قاسم سلیمانی دانست که «میتواند کشور را از راههای دشوار عبور بدهد». متعاقباً روحانی در روزهای ۳۰ و ۳۱ اردیبهشت به او پاسخ داد برای حفظ نظام و کشور باید دو یا سه حزب سیاسی تشکیل داد که بهنوبت قدرت را در دست بگیرند و ملاک تنظیم رابطه بین باندهای مختلف قدرت را انتخابات رژیم دانست.
در چارچوب جنگ گرگها «عملیات پیچیده چندوجهی» سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات علیه یکدیگر از قبیل بازگرداندن روحالله زم به ایران و اعزام دژخیم حمید نوری به خارج از ایران ادامه دارد. فصل مشترک باندهای غالب و مغلوب حاکمیت همچون همیشه خصومت خونین و دیوانهوار با مجاهدین و مقاومت ایران است.
در ۹ خرداد سایت حوزوی «رهیافته» نارضایتی اطلاعات سپاه را از” مجموعه آقای علوی“ (وزیر اطلاعات) در مورد ” بزرگترین تهدید“ و ”کاریزمای شوم التقاط“ منعکس کرد و نوشت : «مقام معظم رهبری با ژرفاندیشی خاصی که دارند، پیاپی خطر نفاق و گروهک منافقین را گوشزد میکنند. ایشان پس از غائله بهمن ۹۶ بهروشنی گفتند که ”پیادهنظام این غائله منافقین بودند“. پس از غائله آبان ۹۸ تأکید کردند: ”در یک کشور خبیث (آلبانی) عدهای ایرانی وطنفروش جمع شدند و نقشه فتنه بنزین را ریختند“ و اکنون نیز رهبری با صراحتی بیش از همیشه نسبت به سربازگیری گسترده این دشمن خطرناک از ”جامعه جوان“ کشور هشدار میدهند».
سایت مزبور با امضاء دکتر ح.تابش که به اغلب احتمال دکترای خود را در رشته شکنجه و تروریسم از سپاه پاسداران گرفته است، خاطرنشان کرده است: « آخر مگر نمیبینیم که چگونه مسعود رجوی پیاپی خطاب به جوانان پیام میدهد، از قرآن و نهجالبلاغه گزیده میآورد و به قول خودش آموزشهای ایدئولوژیک به ”نسل جوان“ میدهد. اما به آموزشهایش نگاه کنید! از تمامی آنها بوی باروت به مشام میرسد. از لابهلای سطور فریبنده تفسیر قرآنش، قبضههای کلاشینکف دیده میشود».
سپس میپرسد : «هرچند نیروهای جانبرکف نظام باهمت و تلاش به مقابله با این سرانگشتان نفاق، از جان خود مایه میگذارند، اما آیا این کافیست؟ اینکه مجموعه آقای علوی (وزیر محترم اطلاعات) باکارهای شبانهروزی خود برخی توابین منافقین مانند سلطانی، خدابنده، عزتی، حسینی، یغمایی، کریمدادی، مصداقی، پورحسین و… را استخدام کرده، باانرژی گذاری کلان و البته تأمین مالی، توابین را به رویارویی روانی با خود منافقین میکشاند، بسیار عالیست؛ اما آیا کافیست؟ اینکه آقای اسماعیلی خبر دستگیری دو دانشجوی نخبه منافق صنعتی شریف را اعلام میکند بسیار قابل قدردانی است، اما کافیست؟ کافی نیست به همان علت که درنهایت خود مقام معظم رهبری زنگهای خطر اندیشه التقاطی را به صدا درآوردند. کافی نیست، چون در کف جامعه میبینیم که چطور جوانان ما در ابعاد هزار هزار در تور شوم کاریزمای رجوی گرفتارشده، از یک دانشجوی درسخوان تبدیل به یک تخریبگر با مالیخولیای سلاح و بمب میشوند».
این بهروشنی زمینهسازی برای اعدامها و دستبهکار شدن دیپلمات تروریستها در عملیات تروریستی بعدی، مشابه ویلپنت و آلبانی است. اسم بردن از برخی مزدوران (شامل خدابنده و مصداقی و یغمایی) نیز حاکی از تمامسوز شدن آنان در برنامههای ارتباط مستقیم در سیمای آزادی و بیانیه زندانیان سیاسی از بند رسته در مورد ایرج مصداقی است که مزدوران را به سکه یک پول و برگ سوخته تبدیل کرده است. ازاینرو از خشم و کین به خود میپیچند و به نحو احمقانهای با مطرح کردن اینکه رژیم به کمک مجاهدین آمده و برای آنها دسته گل فرستاده است و یا اینکه کار، کار خودشان است، بیهوده میکوشند آبرفته را به جوی برگردانند.
لجنپراکنی مصداقی علیه آقای مهدی سامع نیز دردی را دوا نمیکند و تازگی ندارد و از خرداد ۱۳۹۵ با شرکت یک شکنجهگر ساواک به نام پرویز معتمد جریان داشته است.
همچنان که در بیانیه ۴۰۷ زندانی سیاسی آمده است: «توهین به کلیه ارزشهای مقاومت مردم ایران از شهیدان و زندگان، فقط برازنده اعوانوانصار رژیم آخوندی» و «در راستای اهداف وزارت اطلاعات رژیم آخوندی و مزدوری برای آن» است.
».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر