۱۳۹۷ فروردین ۱۱, شنبه

سومین قمست از جنایات پنهان رژیم پابه‌گور

جنایت‌های پنهان یک رژیم پابه‌گور-قسمت سوم



در قسمتهای قبلی این مقالات، روش دیگری از جنگ کثیف روانی که توسط وزارت اطلاعات علیه مجاهدین هدایت میشود را توضیح دادیم و نمونه‌هایی را توضیح دادیم. اکنون به نمونه‌ای دیگر توجه کنید.
نمونه چهارم: یکی‌از خانواده‌های قربانی‌جنگ جنایت‌کارانه‌ای که‌خمینی ضدبشر علیه عراق به راه انداخت، خانواده «ابوالفضل ایوز» است. چنین‌فردی هیچ‌گاه گذرش به مقرهای ‌مجاهدین، نه در عراق و نه خارج‌ عراق، نیفتاده ‌است؛ اما وقتی به خبرسازی تبهکارانه گشتاپوی‌دروغ‌پرداز آخوندی که در زیر آمده، توجه‌کنید؛ به‌وضوح مشخص میشود علیرغم اینکه مجاهدینمجاهدین جواب مشخصی به این‌خانواده نسبت به «عدم سابقة‌ حضور این شخص در قرارگاه‌های مجاهدین» داده‌اند؛ اما ماموران جنایتکار وزارت اطلاعات دست از سر ‌آنها برنداشته و با تحریک احساسات خانوادگی بستگانش، هر روز سوهان‌ جدیدی برروح و روان و احساسات آنها می‌کشد و آنان‌ را مجددا جریحه‌دار می‌سازد:
« خانواده ایوز، یکی از خانوادهٰ‌هایی است که از چند سال پیش تاکنون به دنبال پیدا کردن سرنخی از برادرشان ابوالفضل ایوز بوده است. وی در سال ۶۷ توسط دیکتاتور عراق، صدام به اسارت گرفته شده بود و در لیست صلیب سرخ ثبت نام نشده بود .
چندین سال قبل یکی از [بریده‌های تشکیلات مجاهدین] که ازعراق به ایران برگشته بود، خبر وجود ابوالفضل در عراق نزد [مجاهدین] را به آنان داده بود و این خانواده در تمام این مدت بلا انقطاع به دنبال پیدا کردن برادرشان بودند.
۵سال پیش عازم عراق و جلوی در قرارگاه اشرف شدند. ولی مسئولین [مجاهدین] در قرارگاه اشرف اعلام کرده بودند که شخصی با چنین مشخصاتی آنجا نیست. خانواده ایوز با وجود اینکه جواب رد از آنها شنیده بودند، دست از پیگیری نکشیدند و گویا ندایی از اعماق روح و روانشان مستمر زمزمه می‌کرد برادرشان، ابوالفضل ایوز، زنده است و در داخل سیستم [مجاهدین] محصور گشته است .
چندی پیش که در ارتباط با دیگر [بریده‌ها] ، موضوع را پیگیری می‌کردند، معلوم شد ابوالفضل هم اکنون در پایگاه مفید [مجاهدین] درآلبانی است .خانواده ایوز عزم جزم کرده‌اند، هرطور که شده ابوالفضل را بیابند و با او دیدار داشته باشند.» (۱)
نامه خانواده خطاب به ابوالفضل که در سایتهای وزارتی منتشر شده است:
و این هم صحنه‌هایی از فیلمی است که اعضای خانواده وی خطاب به او ضبط کرده و در سایتهای وزارتی منتشر شده است.
جنایت های پنهان یک رژیم پابگور
و می‌بینید که عوامل رژیم و مزدبگیرانش به چه اعمال ضدانسانی متوسل میشوند تا چهره مجاهدین را در میان مردم مخدوش جلوه دهند که بیانگر میزان وحشت آنها از نقش #مجاهدین در #سرنگونی بلاتردید این رژیم جانی است.
ادامه دارد
(۱) نقل از سایت شعبه تهران وزارت اطلاعات، ۹خرداد۹۶
در این زمینه بیشتر بخوانید  

قسمت دوم جنگ پنهان ودجالبازی ملاها حتما مراجعه کنید



جنایت‌های پنهان یک رژیم پابه‌گور- قسمت دوم

ومزدور آرش رضایی
 

در قسمت اول این سلسله مقالات توضیح دادیم که «اقدام جنایت‌کارانه رژیم، یعنی به‌بازی‌گرفتن خانواده با سوءاستفاده از احساسات و عواطف آنها، تبدیل آنها به برگ‌ فشار و ابزاری برای مقابله‌ با مجاهدین و تولید یک جنگ‌روانی‌ کثیف، فقط به خانوادههای مجاهدین محدود نمی‌شود. بلکه خانواده‌های مفقودین و قربانیان جنگ ضدمردمی که خمینیخمینی ضدبشر به‌راه‌انداخت، قربانیان دیگر این رژیم هستند که برخی ازآنها به‌طور مضاعف موضوع ظلم وستم این رژیم قرار گرفته‌اند» به نمونه دیگری در این قسمت توجه کنید.
نمونه سوم: «آرش رضایی» یک مأمور شناخته‌ شده وزارت اطلاعات در ارومیه است. او یکی از مجریان این‌خط تبهکارانه علیه خانواده‌های درمانده‌ایست که به‌دنبال فرزندان مفقود شده خود درجنگ ضدمیهنی خمینی هستند. آرش رضایی طی یک سناریوی ساختگی، نامه‌ای از جانب یکی از این خانواده‌ها که فرزندش هیچ‌گاه در مناسبات مجاهدینمجاهدین نبوده‌است، تنظیم و برای دفتر صلیب‌ سرخ در تهران ارسال کرده‌ است، تا به خیال خام خود با یک تیر دو منظور را هم‌زمان هدف قرار دهد: هم فشار پیگیری‌های خانواده مفقود جنگی را متوجه مجاهدین سازد و به‌ این‌ وسیله مجاهدین را تحت‌فشار قراردهد و هم با ارسال اطلاعات دروغین به یک ارگان بین‌المللی، زمینه کارزار شیطان‌سازی از مجاهدین درصحنه دیپلماتیک را مهیا کند.
اقدام تبهکارانه این‌شکنجه‌گر اطلاعاتی که در زیر آمده‌است، به‌خوبی ماهیت ضدبشری این رژیم جنایت‌کار و عوامل و مزدورانش از جمله آرش رضایی را نشان می‌دهد؛ رژیمی‌که ۱۲۰هزارتن از بهترین فرزندان مجاهد و مبارز این میهن را کشته و تنها یک فقره از جنایاتش درقتل‌عام زندانیان مجاهد در سال۶۷زندانیان مجاهد در سال۶۷، به‌قول آقای منتظری، از بزرگ‌ترین جنایت‌های‌تاریخ محسوب می‌شود؛ اینک در حضیض درماندگی رویارویی با آلترناتیوش، با ریختن اشک تمساح برای «منشور اعلامیه جهانی حقوق بشر»! و جلب توجه صلیب‌سرخ به وظائف انسانی‌اش! یک نمایش رسوا از «زدن وارونه نعل» را به‌نمایش می‌گذارد:
«آقای آرمان عزیز
مسئول محترم هماهنگ کننده امور حمایت و جستجوی کمیته بین المللی صلیب سرخ – دفتر تهران
با سلام و درود بر شما و همکاران محترمتان
احتراما به عرض عالی می رسانم آقای احمد قره دولی طی ملاقات با اینجانب در محل دفتر انجمن [نجاست] آذربایجان غربی رونوشت نامه ای را تحویل اینجانب دادند که خطاب به برادرش آقای اروجعلی قره دولی نوشته است و مدتی پیش در سایت انجمن [نجاست] درج شد. ایشان اظهار میدارد برادرش بیش از بیست سال است در قرارگاه اشرف بسر میبرد اما سران مجاهدین متاسفانه تاکنون زمینه و امکان تماس تلفنی یا ملاقات اعضای خانواده چشم انتظارش را با برادرش فراهم نکرده اند. آقای قره دولی همچنین اشاره کرد علیرغم اینکه نامه ایشان خطاب به برادرش در مورخه ی ۲۸/۲/۱۳۹۰ در سایت انجمن [نجاست] درج شده و بی شک در معرض دید رهبران مجاهدین قرار گرفته است تاکنون به خواسته مشروع وی و خانواده اش مبنی بر تماس و یا امکان ملاقات با برادرش کمترین اهمیتی داده نشده است.
آقای آرمان عزیز
در این ملاقات آقای احمد قره دولی با اشاره به مفاد منشور اعلامیه جهانی حقوق بشر نارضایتی خود را از وضعیت موجود ابراز داشت و از اینجانب خواست تا با ارسال رونوشت نامه ایشان به مقامات کمیته بین المللی صلیب سرخ دفتر تهران و ژنو ضمن اطلاع رسانی و انعکاس مشکلات خانواده وی ، شاید صلیب سرخ با توجه به شرح وظایف انسانی اش نسبت به پیگیری مطالبات خانواده ایشان اقدامات لازم را مبذول فرمایند.
عالیجناب
به پیوست عین نامه آقای احمد قره دولی برای رسیدگی و پیگیری طبق صلاحدید آن مقام عالی ، تقدیم می‌گردد.
امید است اقدامات دلسوزانه و امید بخش جنابعالی و سایر مقامات محترم صلیب سرخ در رابطه با تحقق خواسته خانواده آقای قره دولی مفید واقع گردد.
با تقدیم احترامات بی شائبه قلبی
آرش رضائی
مسئول انجمن [نجاست] دفتر آذربایجانغربی» (۱)
سند وزارت اطلاعات ب
(۱) سایت وزارت اطلاعات شعبه آذربایجان غربی- ۲۶مهر۱۳۹۰
لازم به یادآوری است که آرش رضایی از جمله شکنجه‌گران وزارت بدنامه اطلاعات در آذربایجان غربی است که قبلا از سوی مقاومت ایران افشا شده است. برای اطلاع نسبت به وضعیت وی اینجا را کلیک کنید
در این زمینه بیشتر بخوانید 

جنایتهای پنهان یک رژیم پابگور قسمت اول با ترفندها ودجالگری ملاها بیشتر آشنابشید

جنایتهای پنهان یک رژیم پابگور


اولين قسمت جنايتهاي پنهان 
http://bit.ly/2DNLN64 
حتما بخوانيد
 
تاریخچه مبارزه با رژیم، به‌راستی مملو از تجربیات و نکاتی است که برخی از آن‌ها بسیار منحصربه‌فرد و ناشی از عنصر دنائت و ضد بشری این رژیم است که گوی سبقت را از همه اسلاف خویش در ربوده است.
یکی از شگردهای رذیلانه وزارت اطلاعات آخوندها به‌طور خاص بعد از خلع سلاح مجاهدین،مجاهدین سوءاستفاده از خانواده‌های مجاهدین علیه فرزندان مجاهدشان است، اقدامی ضد انسانی و در ماورای تصور… اما این اقدامات جنایت‌کارانه یعنی به بازی گرفتن خانواده با سوءاستفاده از احساسات و عواطف آن‌ها، تبدیل آن‌ها به برگ فشار و ابزاری برای مقابله با مجاهدین و تولید یک جنگ روانی کثیف، فقط به خانواده‌های مجاهدین محدود نمی‌شود. این جنگ جنبه‌های پنهان دیگری دارد که شناخت آن، ما را به اوج دنائت و رذالت‌های این نظام ضدمردمی بیشتر آشنا می‌کند.
خانواده‌های مفقودین و قربانیان جنگ ضدمردمی که خمینیخمینی ضد بشر بنیانگذار این رژیم قرون‌وسطایی با عراق به راه انداخت، قربانیان دیگر این رژیم هستند که برخی از آن‌ها به‌طور مضاعف موضوع ظلم و ستم قرارگرفته‌اند. آن‌ها علاوه بر از دست دادن عضو و عزیزی از خانواده‌شان، مورد سو استفاده جهت کارزار شیطان سازی از مجاهدین آن‌هم به شکل بسیار خیانتکارانه‌ای از سوی رژیم شده‌اند. چراکه برای مأموران و سران این رژیم، رسیدن به هدف، هر وسیله‌ای را توجیه می‌کند، حتی بازی با عواطف و فشار روحی بر روی خانواده‌هایی که فرزندان آن‌ها در یک جنگ خانمان‌سوز توسط همین جنایتکاران جان خود را ازدست‌داده‌اند تا بلکه از آن‌ها نیز سنگی به مجاهدین پرتاب شود.
در موارد متعدد دستگاه اطلاعاتی آخوندها با نیرنگ و فریبکاری، خانواده‌های قربانیان جنگ با عراق یا مفقودین اجتماعی که در حقیقت قربانیان حاکمیت خودش هستند، برای پیگیری سرنوشت آن‌ها به سراغ مجاهدین می‌فرستد تا با برانگیختن احساسات خانوادگی آن‌ها، مجاهدین را مسبب چنین جدایی قلمداد کند. البته واضح هست که وزارت بدنام اطلاعات نیز تحت این پوشش، جاسوسان خود را به صحنه می‌فرستد تا به کسب اطلاعات برای طرح‌های تروریستی و جنایت‌کارانه خود در آینده بپردازد.
در سلسله مقالاتی به ذکر چند نمونه از این اقدامات رذیلانه می‌پردازیم:
نمونه اول: فردی به نام «اژدر نو قربانی» در ۲۷تیر۸۵ به شهر اشرف در عراق مراجعه کرده و سراغ فرزندش «محمد» را از مجاهدین می‌گرفت. او گفت: «پسرم سرباز وظیفه بوده و در جنگ ایران و عراق در سال۶۷ در منطقه فکه مفقودشده و به همین خاطر ارتش تحت امر رژیم آخوندی هم کارتی به‌عنوان مفقودالاثر برای او صادر کرده است.» خانواده او در این سال‌ها هیچ‌گونه خبر و اطلاعی از وی نداشتند تا اینکه دو ماه قبل دو نفر از پادوهای وزارت اطلاعات بنام‌های منصور تنهایی و فتح‌الله آقایی به این خانواده مراجعه و می‌گویند ما قبلاً نزد مجاهدین بودیم، ما پسرت را می‌شناسیم او نزد مجاهدین وزنده هست و در آنجا ورزش می‌کرد… آن‌ها خانواده را برای کسب اطلاعات بیشتر به شعبه وزارت اطلاعات موسوم به انجمن نجاست ارومیه احاله می‌دهند. در محل شعبه وزارت اطلاعات یک مأمور اطلاعاتی بنام آرش رضایی ابتدا فتوکپی مدارک فرد مفقود را می‌گیرد و پس از تماس با تهران می‌گوید چند روز دیگر برای جواب مراجعه کنید. در مراجعه‌ای که چند روز بعد به وی داشتند، به آن‌ها می‌گویند پسر شما زنده و نزد مجاهدین هست، می‌توانید برای ملاقات او به اشرف بروید ولی ما نمی‌توانیم شمارا با هیئت و کاروان‌های اعزامی وزارت اطلاعات بفرستیم، این کار را به‌صورت مستقل انجام دهید! پس‌ازآن فردی بنام محرم حسن‌زاده را همراه این خانواده می‌کنند که آن‌ها را تا سلیمانیه همراهی کند. خانواده مزبور دو روز منزل یکی از دوستان محرم می‌مانند و سرانجام با راننده‌ای که محرم معرفی می‌کند، به اشرف فرستاده می‌شوند. در میان مدارکی که این خانواده همراه داشت لیستی از شماره تلفن‌های مربوط به مأموران شناخته‌شده وزارت اطلاعات، خروجی تحت کنترل آمریکایی‌ها و تعدادی از ارگانهای مختلف وزارت اطلاعات به چشم می‌خورد. علاوه بر این آدرس‌ها، یک فیش کمک انتخاباتی به یکی از مزدوران رژیم بنام محبی نیا به مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان نیز به همراه داشتند که در ظاهر سنخیتی با سرووضع فقیرانه آن‌ها نداشت. وزارت اطلاعات آخوندی برای تسهیل تردد آن‌ها در عراق همچنین سندی از اداره جهانگردی تهیه‌کرده بود که برای ترددانشان در سطح شهرهای عراق مشکل قانونی نداشته باشند.
جنایت های پنهان1
جنایتهای پنهان2







نمونه دوم: مورد دیگر مربوط به خانواده‌ای بنام قربانیان است. ولی‌الله و حسین قربانیان در تاریخ ۹اردیبهشت۸۵ جهت پیگیری خبری از برادرشان که قبلاً خبر درگذشت او در جنگ ضد میهنی توسط رژیم به آن‌ها داده‌شده بود به اشرف مراجعه کردند. ولی‌الله قربانیان گفت: «برادرم ۲۰سال پیش سرباز وظیفه و تحت امر لشگر۷۷ خراسان بود. سال۶۶ سه نفر از بنیاد به‌اصطلاح شهید به منزل ما آمدند و گفتند برادرتان مجروح شده و در بیمارستان است، فردا ساعت ۱۰صبح برای ملاقات بیایید! ما با خانواده برای ملاقات رفتیم، ولی در آنجا گفتند برادرتان تمام کرده و در سردخانه هست، بعد یک آمبولانس آوردند و گفتند جنازه پسر شما در این تابوت دربسته هست، ما برای دفن راه افتادیم چند روز بعد هم ما را صدا کردند و یکسری وسایل ازجمله یک کیف پول که ۳۰۰ تا ۴۰۰تومان پول داخل آن بود به ما دادند بعد از مراسم هفتم و چهلم در شناسنامه او هم نوشتند که به فیض شهادت! نائل شده است…
تا اینکه چند وقت قبل فردی بنام منصور تنهایی به ما مراجعه کرد و گفت که از برادرم خبر دارد. نزد او رفتیم، عکس برادرم را نشان دادم و سؤال کردم که آیا تو این نفر را میشناسی؟ او گفت چرا او را می‌شناسم. بعد هم فرد دیگری بنام فتح‌الله آقایی آمد و گفت برادرتان در اشرف بود و در قسمت مکانیکی کار می‌کند. وی گفت شما به نزد شعبه وزارت اطلاعات به نام نجات بروید آن‌ها شمارا راهنمایی می‌کنند. ما در ارومیه به فردی بنام آرش رضایی که مسئول آنجاست مراجعه کردیم و موضوع را گفتیم. آن‌ها گفتند ما تحقیق می‌کنیم و از طریق صلیب سرخ برایتان قرار ملاقات می‌گیریم. بعد هم ترتیب آمدن ما به اشرف را دادند»
این خانواده‌ها البته با توضیحات قانع‌کننده مجاهدین در اشرف در مورد ابعاد توطئه و دروغ‌های وزارت اطلاعات و با توجه به تجربه شخصی خود در این مورد، به‌سرعت به حقیقت وقایع پی برده و به عذرخواهی و اظهار بی‌اطلاعی از چنین ترفند کثیفی پرداختند. 
ادامه دارد
لینک:  افشای شگردهای سو استفاده از خانواده های قربانیان جنگ ایران و عراق -کلیپ

واما در استان آذربایجان غربی

افشای شعبه پوششی وزارت اطلاعات در استان آذربایجان غربی

http://bit.ly/2DTyddu
پادوهاي اطلاعات آخوندي شعبه پوششي  اطلاعات آخوندي در استان آذربايجان غربي
رژیم جنایتکار آخوندی در مقابل مقاومت سازمان‌یافته مردم ایران، فقط به سرکوب، دستگیری، اعدام, شکنجه و ترور اکتفا نکرده بلکه از یک کارزار شیطان سازی و «جنگ روانی» بر اساس دروغ و دجالیت محض ازجمله در آذربایجان غربی استفاده می‌کند.

وظایف و مأموریت‌های عوامل و مهره‌های وزارت اطلاعات

برخی از مهم‌ترین مأموریت‌های مهره‌های وزارت اطلاعات در پوشش انجمن نجات در آذربایجان غربی به‌قرار زیر است:
۱- اعزام مزدوران آخوندها به سیرک ولایت در اطراف اشرف به‌منظور زمینه‌سازی اقدامات تروریستی علیه مجاهدین و مشروع کردن کشتار آنان.
۲- ارتباط و مراجعه به خانواده‌های اشرفی‌ها برای دروغ‌پردازی علیه مناسبات مجاهدین به‌منظور نامه‌نگاری و جمع‌آوری امضا خطاب به ارگان‌های حقوق بشری
۳- برگزاری نمایش و تجمعات فرمایشی از طرف وزارت اطلاعات به‌منظور دروغ‌پردازی علیه مجاهدین
۴- شرکت در مستندهای سفارشی وزارت اطلاعات
شرکت در سیرک وحوش ولایت تحت عنوان خانواده مجاهدینمجاهدین
حکومت آخوندی از بهمن ۸۸ تا دی ۹۰ با اعزام گروهی از مزدورانش به عراق تحت عنوان خانواده ساکنان اشرف و استقرار آن‌ها در کنار اشرف و با نصب ۳۲۰ بلندگو به‌صورت شبانه‌روزی به جنگ روانی و شکنجه روانی ساکنان مشغول بود. این اقدام ضد بشری به کمک عوامل اطلاعاتی رژیم در سفارتش در بغداد صورت می‌گرفت. هدف از این اقدامات زمینه‌سازی برای اعمال فشار هرچه بیشتر بر مجاهدین و فراهم کردن زمینه حمله و کشتار در اشرف توسط دولت مالکی بود.قادر رحمانی، منصور تنهایی، سعید باقری دربند، ناصر سیدعلی بابایی ازجمله پادوهای وزارت اطلاعات در آذربایجان غربی بودند که هیچ نسبتی با ساکنان اشرف نداشتند ولی برای اجرای مأموریت به این سیرک ساخته و پرداختة وزارت اطلاعات اعزام شدند.
خیمه‌شب‌بازی وزارت اطلاعات در دانشگاه‌های کشور با پادوهای حقیر
وزارت اطلاعات به فاصله کوتاهی پس از خروج نام سازمان از لیست‌های استعماری- ارتجاعی در برخی دانشگاه‌های کشور، نمایشگاه‌هایی را برگزار کرد. در کنار این نمایشگاه‌ها، جلسات ابراز ندامت تعدادی از مزدوران وزارت اطلاعات تحت عنوان پرسش و پاسخ برگزار می‌شد. علاوه بر این تعدادی از مدیران و مهره‌های وزارت اطلاعات هم به‌عنوان مهمان ویژه، در این نمایش‌ها شرکت داشتند.
بعضی از این نمایشگاه‌ها در آذربایجان غربی بود که با بازیگری تعدادی از پادوهای وزارت سرکوب و جنایت تحت عنوان «اعضای سابق مجاهدین» برگزار شد.
صحنه چرخان این نمایش وزارت اطلاعات یک مأمور بدنام به اسم آرش رضایی بود که رسانه‌های رژیم از او با عنوان «مدیرعامل انجمن نجات آذربایجان غربی» نام می‌برند: «مدیرعامل انجمن نجات آذربایجان غربی: نمایشگاه دگردیسی در [مجاهدین] به کار خود پایان داد. این نمایشگاه ماه‌ها قبل قرار بود برگزار شود، اما در فضای کنونی بهترین شرایط برای واکاوی افکار و دیدگاه‌های [کسانی] که نامشان را مجاهد گذاشته‌اند ایجاد شد و با کمک مسئولان ذی‌ربط این نمایشگاه را برگزار کردیم. گفتنی است نمایشگاه دگردیسی [مجاهدین] از ۲۰ تا ۲۵ آذر جاری در مجتمع فرهنگی ارشاد ارومیه برپا بود» (خبرگزاری سپاه پاسداران موسوم به فارس – ۲۷ آذر ۹۱)
مستندهای سفارشی وزارت اطلاعات
یکی دیگر از پهنه‌هایی که وزارت اطلاعات، مأموران و مزدورانش در شعبه آذربایجان غربی را بکار می‌گیرد صنعت جعل و دروغ و سریال سازی و مستندسازی علیه مجاهدین است. بعضی از این مستندهای سفارشی تحت عنوان «پایانی بر پایان» و یا «ملاقات پشت دیوارهای اشرف» و مواردی از این قبیل هستند.
رژیم در وحشت از اقبال اجتماعی مردم، بخصوص نسل جوان به مجاهدین، خودش را به آب‌وآتش میزند و کارزار تبلیغاتی گسترده‌یی علیه مجاهدین به راه انداخته است؛ در جریان این کارزار اهریمنی و در کنار استفاده از انواع شیوه‌های تبلیغاتی و دجالگرانه از نوع آخوندی یا از نوع مدرن که برای مخدوش کردن چهره مجاهدین به خدمت گرفته‌شده، اقدام به ساختن و پخش صدها به‌اصطلاح مستند و سریال تلویزیونی سفارشی و فیلم سینمایی هم کرده است.
همه تبلیغات رژیم علیه مجاهدین بر اساس خط مشخصی که توسط رأس نظام، یعنی ولی‌فقیه و بیت او به همه سردمداران و دستگاه تبلیغاتی رژیم ابلاغ‌شده و بر اساس دستور و رهنمودی که توسط شورای عالی سیاست‌گذاری به دست‌اندرکاران ابلاغ گردیده، صورت می‌گیرد.
شورای عالی سیاست‌گذاری با ابلاغ یک دستورالعمل خطاب به ارگان‌های تبلیغاتی رژیم این خط را داده است که:
-تولید برنامه‌های تلویزیونی برای آگاه کردن مردم مخصوصاً جوانان بی‌اطلاع در صداوسیما با استفاده از بریدگان از طریق وزارت اطلاعات و آقای هاشمی نژاد از کانون هابیلیان
-بسیج خانواده‌های شهدای ترور در داخل و خارج
یکی از روش‌های تکراری و کهنه اطلاعات آخوندی که همیشه هم به کار گرفته، قطار کش کردن مأموران لو رفته وزارت اطلاعات تحت عنوان «اعضای سابق مجاهدین» می‌باشد. هدف شهادت دروغ در مورد تشکیلات و مناسبات درونی مجاهدین و هر چیزی است که به مجاهدین مربوط می‌شود. از همان نوع شهادت‌هایی که رژیم به‌طور وسیعی در جریان پرونده‌سازی ۱۷ ژوئن به کار گرفت و دیدیم که قضاییه فرانسه چطور به همه آن‌ها مهر ابطال زد. همان یاوه‌هایی که وزارت اطلاعات علیه مجاهدین ساخته بود و در ۲۰ دادگاه بین‌المللی در اروپا و آمریکا مشخص شد چیزی جز تکرار دروغ‌های آخوندها نیست.
وزارت جعل و دروغ اطلاعات در این مستندها، ترفندهایی را برای فریب مخاطب بکار گرفت که البته بیشتر باعث رسوایی آخوندها شد: «برای ساخت این مستند اولین کاری که کردیم این بود که با مدیران تلویزیون به توافق رسیدیم که از ادبیات رایج و نگاه رسمی به [مجاهدین] کمی فاصله بگیریم و بتوانیم از زبان کسانی که در مقطعی این [سازمان] را تجربه کرده و در حال حاضر پشیمان هستند، مسائل را در میان بگذاریم و در فیلم ما هیچ فرد حکومتی و دولتی وجود ندارد». (محمد شیشه‌گر- تهیه‌کننده «ملاقات پشت دیوارهای اشرف» –هابیلیان – ۱۶ شهریور ۱۳۸۹)
این فیلم‌ها تماماً با همکاری و مشارکت چندین ارگان و نهاد جنایت و سرکوب رژیم ازجمله وزارت اطلاعات و با امکانات آن‌ها و پول و بودجه دولتی ساخته می‌شوند ولی مدعی هستند «در فیلم ما هیچ فرد حکومتی و دولتی حضور ندارد!».
علت این‌که رژیم می‌خواهد مأموران خودش را به‌عنوان عضو سازمان مجاهدین قالب کند هم همین است، چون می‌داند همین‌که اسم رژیم بیاید، دیگر هیچ‌کس اعتماد نمی‌کند، بنابراین این‌طوری وارد می‌شود تا شاید به خیال خودش مردم را ترغیب به شنیدن حرف‌های عوامل وزارتی بکند ولی سفارشی بودن این‌گونه فیلم و مستندها بر هیچ‌کس پوشیده نیست و دست‌اندرکاران نیز بارها به آن اعتراف کرده‌اند: «زمانی که من این کارها را می‌ساختم بعضی می‌گفتند شما سفارشی ساز هستید. پول دریافت می‌کنید تا حرف جمهوری اسلامی ایران را بزنید». (گودرزی، کارگردان «رؤیای سیاه» – خبرگزاری اطلاعات آخوندی موسوم به مهر – ۶ شهریور ۱۳۹۳)
قابل‌توجه اینکه این حرف‌ها را هواداران مجاهدین به این عمله جعل و تحریف نمی‌زنند، اما کار این‌ها آن‌قدر کثیف و ننگین است که از طرف حتی کسانی که به نظر می‌رسد با این‌ها حشرونشر و آشنایی دارند محکوم و طرد می‌شوند و به آن‌ها گفته می‌شود که شما پول می‌گیرید که این چیزهای سفارشی را بسازید و تحویل بدهید.
اما چرا رژیم بااین‌همه ننگ و فضیحت، باز اقدام به کاری می‌کند که هیچ‌کسی را هم نمی‌تواند گول بزند؟ و این‌قدر هم پول و امکانات صرف این کار می‌کند؟ خیلی ساده مجبور است و اگر این کار رو نکند چکارکند؟!
حرف وزارت اطلاعات در این مستندهای سفارشی که تعدادی از پادوهای اطلاعات آخوندی در آذربایجان غربی ازجمله مرضیه قرصی و غلامرضا شیردم و تعداد دیگری را به جست‌وخیز واداشت چه بود؟!
«گوینده: با وقوع انقلاب اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی، رجوی نیز آزاد می‌شود و به‌سرعت به سازمان‌دهی نیروهای پراکنده می‌پردازد». (مستند سفارشی ملاقات پشت دیوارهای اشرف – شبکه یک رژیم – ۲۱ خرداد ۸۹)
«در جریان اغتشاشات سال گذشته [۱۳۸۸] اسم [مجاهدین] بعد از مدت‌ها که خبری از آن‌ها نبود، دوباره در رسانه‌ها مطرح شد… این‌که چنین گروهی بدون هیچ سابقه‌یی در ذهن مخاطب جوان، دوباره مطرح شود، موجب نگرانی فردی مانند من شد؛ و این مطرح‌شدن، خیلی از سوی آن‌ها بزرگ جلوه داده می‌شد به این نحو که ما… می‌توانیم مخالفت‌هایمان را در قالب تظاهرات خیابانی و اعتراضات مردمی ساماندهی کنیم». (محمد شیشه‌گر- تهیه‌کننده مستند سفارشی «ملاقات پشت دیوارهای اشرف» –هابیلیان – ۱۶ شهریور ۱۳۸۹)
«سال ۱۳۸۸ و بعد از وقایعی که در مورد انتخابات به وجود آمد… شاهد حضور [مجاهدین] در بطن ماجراهای یادشده بودیم و دیدیم خیلی از سرنخ‌های ایجاد آشوب و فتنه به منافقین ارتباط دارد. نیتم این بود که در صورت فراهم شدن شرایط، این فیلم را برای جوانانی که هم سن و سال من و شما هستند اما آشنایی چندانی با چهره نفاق واقعی ندارند بسازم…». (ایمان گودرزی، کارگردان مستند سفارشی «پایانی بر پایان» – سایت هابیلیان – ۱۲ بهمن ۱۳۹۱)
آنچه در محتوای گفته‌های بالا جلب‌توجه می‌کند این است که چند کلمه کلیدی بارها تکرار شد ازجمله واژه جوان، جوانان… جوانان خبر ندارند، مجاهدین جوانان و ذهن جوانان را نشانه گرفتند و… یکی هم کلید واژه فتنه، فتنه ۸۸ که منظور همان قیام سال هشتادوهشت است و این‌که دوباره ممکن است شعله بکشد و… بخصوص که تلألؤ این اسم امروز صدچندان شده، جهانی شده، چیزی که همین قلم به مزدها را مجبور کرده که برای مقابله با آن به قول خودشان یک موج قوی رسانه‌یی راه بیندازند.ایمان گودرزی کارگردان مستند سفارشی «پایانی بر پایان» اعتراف جالب دیگری دارد که می‌گوید:«قبل از اینکه کار را کلید بزنیم، به این نتیجه رسیدیم که کار نفاق علیه جمهوری اسلامی، یک کار بین‌المللی است». (سایت هابیلیان – ۱۲ بهمن ۱۳۹۱)
به دلیل همین وحشت از مجاهدین است که رژیم جعل و دروغ تلاش می‌کند با شیطان سازی، با صنعت مونتاژ و مستندسازی‌های مجعول، با آن مقابله کند. مستند سفارشی پایانی بر پایان که ۴۷ قسمت بود به اعتراف رژیم توسط وزارت اطلاعات و سایر ارگان‌های سرکوب ازجمله سپاه تهیه‌شده بود
. بعد از مرور برخی از مأموریت‌ها و وظایف مزدوران اطلاعات آخوندی در شعبه وزارت اطلاعات آذربایجان غربی لازم است به صحنه‌گردان این زائده اطلاعات و بعضی از مهره‌های زبون آن نگاهی داشته باشیم.
آرش رضایی؛ صحنه‌گردان شعبه وزارت اطلاعات 
در آذربایجان غربی موسوم به نجات
بر اساس گزارش‌ها ارسال‌شده از جانب هواداران مجاهدین در داخل کشور، یکی از مزدوران و مأموران بدنام وزارت اطلاعات آخوندی در استان آذربایجان غربی، فردی است بنام آرش رضایی که هیچ‌گاه پایش به هیچ‌یک از قرارگاه‌های ارتش آزادی‌بخش نرسیده است.
وزارت اطلاعات، به‌منظور بالا بردن نرخ مأمور خود در تاریخ ۱۲ اسفند سال ۸۳, می‌نویسد: «…آرش رضایی یکی از جداشدگان مجاهدین خلق است …» (ایران دیدبان – ۱۲ اسفند ۸۳)
آرش رضایی طی روزهای ۲۰ تا ۲۵ خرداد سال ۸۳ برای سفیدسازی در هتل «ساحلِ» ارومیه در اتاق شماره ۲۱۹ مستقر شد.ازآنجاکه هویت وی به‌عنوان مأمور وزارت اطلاعات برای اکثر خانواده‌ها و هواداران مجاهدین در شهرهای آذربایجان برملا شده است، وی برای پیشبرد توطئه‌های وزارت علیه اشرف از بریده مزدورانی که به صفوف مقاومت پشت کرده و به دشمن پیوسته بودند، استفاده می‌کرد.
مزدورانی که زیر نظر آرش رضایی به انجام‌وظیفه برای وزارت اطلاعات گمارده شدند عبارت‌اند از: قادر رحمانی، منصور تنهایی، سعید باقری دربندی، مرضیه قرصی غلامرضا شیردم و تعداد دیگری از این مزدوران.
مأموریت‌های ابلاغ‌شده به مأمور آرش رضایی
۱- تخلیه اطلاعاتی تسلیم‌شدگان به رژیم آخوندی که به زیر قبای آخوندها خزیدند، برای به‌روز کردن اطلاعات مربوط به مجاهدان و به‌ویژه مجاهدانی که خانواده‌های آنان در آذربایجان غربی مستقر هستند باهدف توطئه بیشتر علیه مجاهدین.
۲- به‌کارگیری مزدوران جدیدالاستخدام برای دروغ‌پردازی علیه مجاهدین و اشرفی‌ها جهت درج در سایت وزارت اطلاعات موسوم به «نیم‌نگاه».
۳- شرکت در خیمه‌شب‌بازی آخوندها که به‌وسیله وزارت اطلاعات در آذربایجان غربی، اصفهان، شیراز و سایر شهرها برگزار می‌گردد.
۴- مراجعه به خانواده‌های قربانیان جنگ ضد میهنی و دروغ‌پردازی مبنی بر دیده شدن فرزندانشان در صفوف مجاهدین و تشویق آنان برای مراجعه به اشرف و لیبرتی و شرکت در جلساتی که برای ارگان‌های بین‌المللی ترتیب داده می‌شود.
وزارت جعل اطلاعات آخوندی برای رونق بخشیدن به پادوی دون‌پایه خودش، نه‌فقط او را «عضو سابق مجاهدین» معرفی می‌کرد بلکه برای او سابقه تراشی مجعول هم می‌کرد:
«انجمن غیردولتی نجات شاخه آذربایجان غربی و کرمانشاه، با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد
آرش رضایی عضو سابق سازمان مجاهدین خلق معتقد است به مدت ۲۴ سال اسیر در [مجاهدین] بوده است»(ایران دیدبان – ۱۹ اسفند ۸۳
آرش رضایی مزدور، قبل از جنگ آمریکا و عراق تلاش کرد تا طبق سناریو وزارت اطلاعات به بهانه فعالیت‌های تبلیغی در ارتباط با مجاهدین قرار بگیرد تا زمینه اعزامش به منطقه مرزی و نفوذ به ارتش آزادی‌بخش فراهم شود. با شروع جنگ، این طرح وزارت اطلاعات متوقف گردید ولی بعد از جنگ فعالیتش علیه مجاهدین را در یک تشکل پوششی وزارت اطلاعات موسوم به نجاتِ رژیم ادامه داد.
قادر رحمانی؛ مزدور اطلاعات آخوندی
قادر رحمانی یکی از مزدورانی است که شرایط سخت بعد از جنگ آمریکا و عراق را نتوانست تحمل کند و خودش را به خروجی تحت کنترل آمریکایی‌ها تسلیم کرد و نهایتاً در شهریور ۱۳۸۴ نزد رژیم بازگشت. سایت‌های وزارت اطلاعات رژیم مانند نجات، هابیلیان و اینترلینک خبر بازگشت این مزدور را منعکس کردند.
جالب است که در جشن وزارت اطلاعات برای برگشتن این مزدور، سردمداران سرکوب و کشتار در آذربایجان غربی شرکت کرده بودند و قادر رحمانی سرسپاری خود به رژیم آخوندی را به تمام و کمال اثبات کرد:
«در مورخه ۷/۶/۸۴ در ساعت ده صبح آقای قادر رحمانی یکی از رها شدگان [مجاهدین] که یک هفته پیش به همراه چهار نفر دیگر از جداشدگان [سازمان] مذکور به کشور بازگشته بودند در محل دفتر انجمن نجات شاخه استان آذربایجان غربی در فضایی پراحساس، پرشور و صمیمی به اعضای خانواده و بستگانش تحویل داده شد… در این مراسم صمیمی و پراحساس آقای قادر رحمانی ضمن سخنان کوتاهی … حضور خود را در میان اعضای خانواده‌اش… فعالیت‌های خستگی‌ناپذیر انجمن نجات ایران و مقامات جمهوری اسلامی دانست». (سایت نجات رژیم – ۸ شهریور ۸۴)
در نمایش دیگری که توسط دستگاه سرکوب آخوندها برای برگشت قادر رحمانی و بقیه مزدوران خزیده زیر عبای آخوندها برپاشده بود به نقش سربازان بدنام وزارت اعتراف کردند: «معاون رئیس‌کل دادگستری استان زنجان گفت: مهرورزی، رأفت و عطوفت اسلامی شامل حال افراد بریده از [مجاهدین] می‌شود. داوود محمدی روز دوشنبه در مراسمی که به مناسبت رهایی تعدادی از این افراد از [سازمان مجاهدین] توسط “انجمن نجات” و بازگشت آنان به کشور و آغوش گرم خانواده برگزار شد، تأکید کرد: همه مسئولان نظام برای رهایی فرزندان این کشور از [مجاهدین] تلاش می‌کنند، به گفته محمدی، رهایی یافتگان از [مجاهدین] می‌توانند با ملحق شدن به انجمن نجات، زمینه نجات افراد دربند بیشتری را فراهم آورند. صمد اسکندری در این مراسم از برخورد خوب و اسلامی مسئولان امنیتی و قضایی ایران تشکر کرد کریم محمدی، یکی دیگر از بریدگان نیز قدردانی از برخورد خوب مسئولان ایران به‌خصوص سربازان گمنام امام زمان…» کرد. (خبرگزاری ایرنا – ۷ شهریور ۸۴)
بر اساس این خطِ رژیم، مزدور قادر رحمانی راه خیانت را ادامه داد و به گماشته‌یی تام و تمام برای دجالان حاکم بر میهنمان تبدیل شد. او بلافاصله به خدمت اطلاعات آخوندی در استان آذربایجان غربی (ارومیه) درآمد.
نامبرده در صحبتی که با آرش رضایی عامل اطلاعات آخوندی در ارومیه انجام داده و دریکی از سایت‌های اطلاعات در تاریخ ۲۴ شهریور ۸۴ درج‌شده است به طرز مشمئز کننده‌یی به تعریف و تمجید از رژیم پرداخت و تلاش کرد که دستان خون‌چکان آخوندها را پاک کند.
«نسبت به همه و به‌خصوص نسبت به جمهوری اسلامی ایران دیدگاه جدید پیدا کردم … از لحظه ورودم به کشور عزیزم با مشاهده طرز برخورد انسانی و پر عطوفت مسئولین ایرانی متوجه شدم که تبلیغات رهبری سازمان علیه کشورم و مسئولین آن بی‌اساس و غیرواقعی است و از این بابت خیلی خوشحالم»
منصور تنهایی؛ پادوی اطلاعات آخوندی
منصور تنهایی دی‌ماه ۸۳ به دلیل سختی‌ها و پیچیدگی‌های مبارزه که بعد از تغییر دولت قبلی عراق، شرایط منطقه و بین‌المللی خیلی بغرنج شده بود، به عهد و پیمان‌های خودش برای آزادی مردم و میهن پشت کرد و خودش را تسلیم کرد و به یکی از عوامل اطلاعات برای پیشبرد زندگی ننگین و خفت‌بار خودش تبدیل شد. رژیم ضد بشری برای مقابله با مجاهدین این خیانت‌کاران زبون و درهم‌شکسته را به‌عنوان آلت فعلی علیه اشرفی‌ها بکار گرفت تا شاید بر فضای سمپاتیک اجتماعی و اقبال عمومی از مجاهدین در داخل و خارج کشور تأثیر منفی بگذارد.
منصور تنهایی به‌محض رسیدن به ایران مثل بقیه واماندگان از مبارزه توسط وزارت اطلاعات تحویل گرفته‌شده و به محلی که از قبل توسط اطلاعات در کرج آماده‌شده بود منتقل شد. طی ۱۰ روز همه اطلاعات خودش در مورد ارتش و رزمندگان آزادی را در برگه‌های مخصوص در اختیار مأموران بدنام اطلاعات قرارداد و به شناسایی مجاهدان و مسئولین ارتش آزادی از طریق عکس و فیلم پرداخت. پرسشنامه‌های وزارت اطلاعات تماماً در مورد قرارگاه اشرف و خانواده‌های مجاهدین در داخل کشور بود. این مزدور به‌ویژه اسامی و اطلاعات خودش در مورد مجاهدین شهر اشرف از استان‌های آذربایجان را به تمام و کمال به گماشتگان سرکوبگر اطلاعات داد تا اعتماد جلادان اطلاعات را برای ادامه حیات ننگین خویش جلب کند.
منصور تنهایی در ابتدای ورود به تشکل اطلاعاتی موسوم به انجمن نجات، توسط آرش رضایی توجیه شد. مأموریت‌های مشخص‌شده برای این مزدور ازاین‌قرار بود:
۱- دیدار با خانواده‌های مجاهدین و ارائه اطلاعات دروغ برای نگران کردن این خانواده‌ها نسبت به سرنوشت فرزندان و اقوام آن‌ها
۲- مراجعه به خانواده‌های قربانیان جنگ ضد میهنی و دروغ‌پردازی مبنی بر دیدن فرزندان و منسوبین آنان در نزد مجاهدین و تشویق آنان برای مراجعه به شهر اشرف در راستای طرح توطئه آخوندها علیه مجاهدان آزادی
۳- تشویق خانواده‌های مجاهدین و خانواده‌های مفقودین جنگ ضد میهنی برای نوشتن نامه و امضای طومار خطاب به مجامع حقوق بشری و ارگان‌ها و مقامات عراقی
۴- دروغ‌پردازی علیه مناسبات مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادی و سر هم کردن یک‌مشت جعلیات تحت عنوان «خاطره‌نویسی» و درج در سایت وزارت اطلاعات موسوم به نجات و گرفتن مزد متناسب با میزان رذالت و فرومایگی و انتشار آن توسط وزارت جعل و سرکوب به‌صورت کتاب.سرنوشت رقت‌بار این مزدور درعین‌حال درماندگی رژیم را برملا می‌کند و مسئولیت و نقش وزارت اطلاعات در مورد نحوه حل‌وفصل امور این قبیل گماشته‌ها را نشان می‌دهد و روشن می‌شود که اشرفی‌ها، اولین هدف توطئه‌های وزارت اطلاعات هستند.سوءاستفاده از عواطف خانوادگی روشی است که آخوندها وقتی می‌بینند دیگر از کشتار و شکنجه و اعدام و بمباران و محاصره نتیجه نمی‌گیرند به آن متوسل می‌شوند. روش آخوندها به دلیل ماهیت آن‌ها همیشه همین بوده که البته بیانگر اوج استیصال و درماندگی در مقابل پایداری مجاهدین می‌باشد.

بلندگوهای دشمن در استان آذربایجان شرقی



افشای شعبه پوششی وزارت اطلاعات در استان آذربایجان شرقی

http://bit.ly/2r7ZHJu
   بلندگوهاي اطلاعات آخوندي در استان آذربايجان شرقي شعبه پوششي وزارت اطلاعات



وزارت اطلاعات طرح‌ها و توطئه‌های خودش علیه مجاهدین را در پوشش انجمن نجات رژیم پیش می‌برد. مأموران وزارت اطلاعات، اهرم پیشبرد ترفند کهنه شدة آخوندها علیه مجاهدین تحت عنوان خانواده هستند. وزارت اطلاعات کانون طراحی‌های شیطانی با توسل به روش‌های کثیف برای هدف‌های پلید می‌باشد.
سوء استفادة حکومت آخوندی از خانواده علیه مجاهدین و طرح‌ها و توطئه‌های وزارت اطلاعات در استان آذربایجان شرقی و مهره‌های بدنام موضوع این نوشته است.

پادوهای آخوندها در آذربایجان شرقی

در آذربایجان شرقی همانند سایر استان‌های ایران، اهرم‌های توطئه علیه مجاهدین، یعنی ترفند کهنة خانواده، مشتی مأمور و گماشته؛ آلت فعل‌های آن هستند.
یکی از مهره‌های زبون و کثیف که با سوءاستفاده از نسبت خانوادگی با اشرفی‌ها به خدمتگزاری وزارت اطلاعات در آذربایجان شرقی مشغول است؛ رضا اکبری نسب نام دارد. که با اسم‌های جعلی ازجمله صابر، حمید، سعید، فرید، وحید و بعضاً با پسوندهای تبریزی و یا اهری و یا ارموی (armavi) و سرابلی و … به اذعان خودش با امتیاز ویژه‌یی که وزارت اطلاعات در اختیارش قرار داده و سایر امکانات مشغول تولید جعلیات و متون دیکته شده وزارت اطلاعات علیه مجاهدین و نشر آن‌ها روی انواع سایت‌های وزارت اطلاعات است: «باید اضافه کرد. فضایی را که ابداً قابل‌مقایسه با دوران شاه نیست و حداقل از آن میزان تحمل نسبی برخوردار است که من بتوانم کتاب‌ها و اینترنت خودم را داشته باشم. (مزدور رضا اکبری نسب – اینترلینک – ۱۵ بهمن ۹۳)
نامبرده به همراه تعدادی نفوذی‌های لو رفته به ارتش آزادی‌بخش ملی ایران مثل مسعود تقی پوریان، جعفر فرج پور اندبیلی و همین‌طور گماشته‌هایی به اسامی محمدرضا مبین، سیروس غضنفری و محمدرضا شمسی… طرح‌ها و توطئه‌های وزارت اطلاعات را در این استان پیش می‌برد.
آخوندها با به‌کارگیری چندین وزارتخانه اصلی خودشان ازجمله وزارت کشور، وزارت امور خارجه و … توسط نیروی تروریستی قدس و وزارت اطلاعات طرح‌های خود را توسط این مهره‌ها پیش می‌برد. ایادی و عوامل وزارت اطلاعات، وظایف مشخصی را علیه مجاهدین و مقاومت ایران در داخل کشور به اجرا درمی‌آورند.
مأموریت ایادی و عوامل وزارت اطلاعات در شعبه نجات رژیم
ایادی و عوامل وزارت اطلاعات, به‌عناوین‌مختلف به مردم و به‌ویژه به ملأ هواداران و خانواده‌های مجاهدین مراجعه کرده و تلاش می‌کنند تا با پوش‌ها و محمل‌های مختلف, توطئه‌های رژیم علیه مجاهدین و مقاومت ایران را پیش ببرند. یکی از این پوش‌ها و عناوین آخوند ساخته اصطلاح «اعضای سابق مجاهدین» است.
برخی از مأموریت‌های عوامل و مهره‌های وزارت اطلاعات در استان آذربایجان شرقی
۱- برگزاری نمایش با به‌کارگیری تسلیم‌شدگان به رژیم آخوندی برای دروغ‌پردازی علیه مناسبات مجاهدین و مراجعه به هواداران و خانواده‌ها به‌منظور فشار آوردن به آن‌ها و اعزام عوامل اجیرشده به سیرک ولایت در اطراف اشرف یا لیبرتی باهدف زمینه‌سازی و مشروع کردن کشتار مجاهدین
۲- حضور در سیرک وحوش آخوندها در اطراف اشرف برای زمینه‌سازی اقدامات تروریستی علیه اشرفی‌ها
۳- راه‌اندازی و شرکت در خیمه‌شب‌بازی آخوندها در دانشگاه‌ها به‌منظور شیطان سازی از مجاهدین برای مقابله با رشد و گسترش اجتماعی مجاهدین
۴- شرکت در برنامه‌های تلویزیونی رژیم به‌منظور دروغ‌پردازی علیه مجاهدین توأم با تعریف و تمجید از حاکمیت آخوندها
۵- تهیه نامه و تومارهای ساخته و پرداختة وزارت سرکوب و جنایت خطاب به ارگان‌های حقوق بشری و بین‌المللی علیه مجاهدین و مقاومت ایران
۶- جعل و تحریف درباره مجاهدین تحت عنوان «خاطرات» و مقالات در سایت‌های وزارت اطلاعات

اعزام به سیرک وحوش ولایت تحت نام خانواده مجاهدین

آخوندها در توافق با دولت دست‌نشانده عراق در زمان نخست‌وزیری مالکی در اطراف اشرف یک سیرک تقریباً دائمی با شرکت مزدوران و خودفروخته‌های اطلاعاتی برای جست‌وخیزهای میمون بر پا کرده بودند.
وزارت اطلاعات آخوندها با استفاده از امکانات و تسهیلات ارگان‌های سرکوبگر دولت مالکی، با اعزام و استقرار مأموران و مزدوران خودش از داخل و خارج کشور تحت عنوان «خانواده مجاهدین» به در ورودی اشرف، طرح نابودی مجاهدین را دنبال می‌کرد و با نصب ۳۲۰ بلندگو در اضلاع اشرف به مدت ۶۷۷ روز با پخش ننگین‌ترین لجن پراکنیها توسط مأموران بدنام خودش به عربده‌کشی و تهدید به قتل و کشتار اشرفیان می‌پرداختند.
هدف رژیم ضد بشری آخوندی از پروژه ضد انسانی شکنجه روانی شبانه‌روزی اشرفیان با صدها بلندگو در تمامی اضلاع اشرف به تسلیم کشاندن مجاهدین و از طرف دیگر زمینه‌سازی برای حمله و کشتار به‌وسیله نیروهای دست‌نشانده مالکی بود که حاصل آن، سه قتل‌عام در اشرف با بیش از ۱۰۰ شهید و ۱۰۰۰ مجروح و یک محاصره ضد انسانی همه‌جانبه، به‌موازات شکنجه روانی شبانه‌روزی به مدت ۶۷۷ روز بود.
رضا اکبری نسب، مسعود تقی پوریان (نفوذی لو رفته و افشاشده)‌ و کسانی که هیچ نسبتی با ساکنان اشرف نداشتند ازجمله محمدرضا مبین، محمدرضا شمسی و امثال این‌ها به این سیرک اعزام‌شده و به صحنه‌گردانی این نمایش مسخره و جمع‌آوری اطلاعات برای مقاصد تروریستی آخوندها می‌پرداختند.
مزدوران رضا اکبری نسب، مسعود تقی پوریان در سیرک وزارت اطراف اشرف
مزدوران محمدرضا مبین و محمدرضا شمسی در سیرک وزارت اطراف اشرف

قتل‌عام اشرف در ۱۰ شهریور ۹۲

قتل‌عام ۱۰ شهریور یک جنایت علیه بشریت بود، ولی آیا فقط رژیم در این جنایت دست داشت؟ همدست‌های رژیم در این جنایت چه کسانی بودند؟ قبل از جنایت چه کسانی جاده را برای رژیم جاده هموار کرد؟ بعد از جنایت، چه کسانی دست خونین جلاد را پاک می‌کردند و چه کسانی از جنایتکار تقدیر کردند تا به جنایتش ادامه بدهد؟
رژیم، مزدوران و عوامل اطلاعاتی آلت دست خودش را، با فرستادن به اطراف اشرف و استفاده از صنعت نامه‌نگاری و تومار سازی، قبل از قتل‌عام ۱۰ شهریور برای کشتار مجاهدین، به کار گرفت و بعد از قتل‌عام هم برای مشروع کردن آن و هم برای ادامه جنایت‌هایش به خدمت گرفت.
بعد از قتل‌عام ۱۰ شهریور، جاده‌صاف‌کن‌ها و دستیاران دژخیم، همان‌ها که قتل‌عام اشرف، این جنایت بزرگ علیه بشریت را زمینه‌سازی کرده بودند، به شستن دست‌های جلاد و پاک کردن خنجر او پرداختند.
در ۲۶ اسفند ۹۲ پرده‌ها به‌طور کامل کنار می‌رود و مستخدمان اطلاعات ولایت‌فقیه نقاب از چهره برمی‌دارند. روزنامه حکومتی الصباح الجدید (۱۷ مارس ۲۰۱۴) نامه سرگشادهیی را با اسامی ده‌ها تن از به‌اصطلاح جداشدگان سازمان مجاهدین خلق ایران خطاب به نوری مالکی منتشر می‌کند. مزدوران در این نامه تلاش می‌کنند تا به مالکی و مشاور امنیتی‌اش، اولاً در رابطه با ناکامی و شکست دررسیدن به هدف اصلی‌شان در حمله به اشرف دلداری بدهند و ثانیاً در برابر پیگرد دادگاه اسپانیا که آن‌ها را وحشت‌زده ساخته حمایتشان کنند.
اما رژیم به این بسنده نکرد و تومار دیگری با اسامی ۳۲ گماشتة خودش البته این بار از داخل کشور و استان آذربایجان شرقی خطاب به مالکی، در حمایت از تومار خارج کشوری، علم کرد.

در رابطه با این تومار هم نکات وجود داشت که رسوایی آن را برملا می‌کرد اولاً: همان خط جدا کردن سر از بدنه را تکرار کرده بود دوم اینکه چند نفوذی لو رفته مثل مسعود تقی پوریان، جعفر فرج پوراندبیلی و اسماعیل طالبی در بین اسامی این تومار به چشم می‌خوردند. در کنار آن‌ها مزدورانی ازجمله محمدرضا مبین، سیروس غضنفری و محمدرضا شمسی و … هم قرار داشتند و رسواتر اینکه این تومار در سایت نجات رژیم که برای همگان روشن است شعبة وزارت اطلاعات است مفصل درج شد.

اعزام مأموران اطلاعات آخوندی از داخل و خارج کشور به عراق

در آذرماه ۸۶ گروهی از مأموران اطلاعات و نیروی قدس از داخل و خارج ایران برای توطئه و شکایت و لجن پراکنی علیه مجاهدان اشرف به عراق فرستاده شدند و در هتل منصور بغداد تحت امر سفارت رژیم قرار گرفتند. برخی از این مزدوران ازجمله مسعود خدابنده و رضا اکبری نسب، به مدت سه ماه در عراق بودند.
شکایت‌های ساختگی به دستگاه‌های قضاییه عراق علیه مجاهدان اشرف و جذب افراد قابل خریدن از میان نفرات تیف (خروجی تحت کنترل نیروهای آمریکایی در جنب قرارگاه اشرف) برای بازمصرف آن‌ها تحت عنوان ”اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق ایران“ بخش دیگری از مأموریت این مزدوران بود.

راه‌اندازی نهادهای جاسوسی و اطلاعاتی

۱۰ بهمن سال ۸۶ تعدادی از عوامل نیروی تروریستی قدس که تحت عنوان افراد سفارت رژیم در عراق کار می‌کنند, به شهر خالص (در نزدیکی اشرف) رفته و درصدد راه‌اندازی یک مرکز تروریستی تحت پوشش یک سازمان غیردولتی مدافع حقوق بشر برآمدند. در همین رابطه در بهمن ۸۶ سفارت رژیم در بغداد با پوشش ”یک سازمان غیردولتی مدافع حقوق بشر“ بنام ”بنیاد خانواده سحر” در شهر خالص در نزدیکی اشرف راه انداخت.

زمینه‌سازی‌های رژیم آخوندی برای اقدامات تروریستی علیه ساکنان اشرف

از اوایل بهمن‌ماه سال ۸۶ رژیم آخوندی گروهی از عوامل اطلاعات و نیروی قدس را از داخل و خارج ایران برای توطئه و زمینه‌سازی اقدامات تروریستی علیه اشرف به عراق فرستاده و در ارتباط مستمر با سفارت این رژیم, در هتل منصور بغداد مستقر کرد.
بعضی از عوامل وزارت اطلاعات و نیروی قدس که در هتل منصور بغداد مستقرشده بودن رضا اکبری نسب و مزدور مسعود خدابنده بودند. فردی بنام طباطبایی از نیروی تروریستی قدس رابط آن‌ها بود.
در روز ۱۸ بهمن پاسدار کاظمی قمی سفیر رژیم در بغداد در هتل منصور با آن‌ها ملاقات و آن‌ها را توجیه کرد.
به دنبال این زمینه‌سازی‌ها، در ۱۹ بهمن ۸۶ تروریست‌های وابسته به نیروی قدس ایستگاه پمپاژ آب شهر اشرف را با ۳۰۰ کیلوگرم تی ان تی منفجر کردند و آب اشرف و ۲۰ هزار تن از اهالی منطقه قطع شد.

شرکت در برنامه‌های تلویزیونی آخوندها علیه مجاهدین

خامنه‌ای با تمام امکانات داخلی، منطقه‌یی و جهانی خودش کوشید تا با ضربه زدن به مقاومت سازمان‌یافته، تهدید اصلی سرنگونی ولایتش را خنثی کند. او و ایادی ریزودرشتش با توطئه‌های گوناگون تلاش کردند تا به خیال خام خودشان، مقاومت را از روی نقشه سیاسی ایران پاک کنند. توطئه‌های پی‌درپی علیه رزمندگان مجاهد خلق در اشرف و لیبرتی با موشک و حمله و هجوم. رژیم برای زمینه‌سازی نابودی مجاهدین و مشروع کردن آن، به بسیج عوامل اطلاعات به‌عنوان خانواده‌ها و ساختن فیلم‌های قلابی، به سیلابی از اکاذیب دیوانه‌وار روی آورد و گماشته‌های وزارت اطلاعات اهرم پیشبرد این توطئه‌های رژیم بودند.
رژیم در یک به‌اصطلاح مستند که البته سراسر جعلی بود، تحت عنوان «پشت نرده‌ها» تعدادی از مأموران و پادوهای وزارت اطلاعات ازجمله ابراهیم خدابنده و رضا اکبری نسب را ردیف کرد تا محاصره ضد انسانی و کشتار اشرفی‌ها را زمینه‌سازی و مشروع کند (مستند پشت نرده‌ها – شبکه ۱ تلویزیون رژیم – ۵ مرداد ۹۳)
علاوه بر این تلویزیون انگلیسی‌زبان آخوندها به نام پرس تی وی در تاریخ ۳ دی ۹۱ با نمایشی از مأموران وزارت اطلاعات ازجمله محمدرضا مبین تلاش کرد همه نوع فشار و سرکوب و محاصره اشرفی‌ها را مشروع جلوه دهد.

خیمه‌شب‌بازی وزارت اطلاعات در دانشگاه‌های کشور با پادوهای حقیر

بعد از خروج نام سازمان از لیست‌های ارتجاعی و استعماری در اوایل مهر ۹۱ و برگشتن ورق به زیان رژیم در همة عرصه‌های داخلی، منطقهیی و بین‌المللی، ولی‌فقیه ارتجاع در ابعاد بسیار گسترده‌تری نسبت به قبل به برگزاری نمایشگاه‌ها علیه مجاهدین ادامه داد.
این خیمه‌شب‌بازی‌های وزارت اطلاعات با بازیگری تعدادی از پادوهای آخوندها تحت عنوان «اعضای سابق مجاهدین» انجام می‌شد.
البته نباید فراموش کرد که این‌ها علاوه بر صدها جلد کتاب و صدها فیلم و مستند و هزاران مطلب و یاوه و برنامه تلویزیونی و علاوه بر لجنپراکنی مستمر از منابر جمعه و جماعت در سراسر کشور است.
در همین رابطه سایت‌های وزارت اطلاعات اعلام کردند: «دومین نمایشگاه افشاگرایانه با عنوان دگردیسی در فرقه مجاهدین در محل دانشگاه آزاد تبریز از تاریخ ۱۳ لغایت ۱۶ اسفند ۱۳۹۱ برگزار شد، قبلاً هم این نمایشگاه در شهر آذرشهر برگزارشده بود. در حاشیه این نمایشگاه نیز اعضای جداشده از سازمان به پرسش‌ها و ابهامات افراد بازدیدکننده پاسخ می‌دادند». (نجات رژیم ۲۳ اسفند ۹۱)
راستی چرا این رژیم بعدازآن همه تبلیغات و تکرار این مطلب که مجاهدین چیزی نیستند، از بین رفته‌اند، پایگاهی در بین مردم و جوانان ندارند، این‌طور دیوانه‌وار به تمام وسایل و شیوه‌های تبلیغاتی، ازجمله برپایی نمایشگاه، برای پیش بردن جنگ روانی علیه مجاهدین و مخدوش کردن چهرة آن‌ها متوسل می‌شود؟!
پاسخ را از زبان پاسدار سعید قاسمی و هاشمی نژاد از دژخیمان رژیم بشنوید که اعترافات آن‌ها به‌روشنی ترس آخوندها از دانشگاه و دانشجو و رابطه آن‌ها با مجاهدین را نشان می‌دهد:
«توی دانشگاه شریف همین ترم گذشته عکس مریم رجوی رفته بالا… یعنی چه؟ سازمان مجاهدین خلق… هنوز که هنوزه پرچم‌دار اینهان» (پاسدار سعید قاسمی – آرمان تی وی – ۵ اسفند ۹۵)
«درواقع باید بگویم قشر جوان بیشتر مورد هدف [مجاهدین] قرار دارند. بنابراین باید کار در این زمینه به‌صورت گسترده و فراگیر صورت بگیرد. تا به امروز بیش از ۳۰۰ نمایشگاه با موضوع [مجاهدین] در کشور برپا کرده‌ایم» (دژخیم هاشمی نژاد -سایت شهید خبر- ۲۴ بهمن ۹۵)

افشای پادوی وزارت اطلاعات رضا اکبری نسب

مجاهد خلق مرتضی اکبری نسب درباره مزدور رضا اکبری نسب می‌گوید: «سابقاً یکی از خائنین اکثریت بوده، که به استخدام وزارت اطلاعات در شهر تبریز درآمد و سال‌هاست که یک مأمور فعال در شعبه پوششی وزارت اطلاعات آذربایجان شرقی تحت نام نجات در تبریز است. در سال ۸۷ وزارت اطلاعات این مزدور را با دخترم که در آلمانِ چفت و جور کرد به ایران برد و بعد با یک مأمور بدنام شناخته‌شده به اسم غلامرضا صادقی جبلی هماهنگشان کرد به جلوی در اشرف فرستاد تا از این طریق یک جنگ روانی کثیف رو تحمیل کنه. آن‌ها ۲ خرداد ۸۷ به درب اشرف اومدن تا به توطئه وزارت اطلاعات لباس خانوادگی بپوشونن».

رضا اکبری نسب طی گزارشی به تاریخ ۲۹ می ۲۰۰۸ (۹ خرداد ۸۷) در بنیاد سحر برخوردهای فاطمه اکبری نسب را چنین توصیف می‌کند: فاطمه «شروع به پرتاب سنگ به‌طرف قرارگاه می‌کرد و فریادهای گوش‌خراش وی دنیایی را تکان می‌داد.»

رضا اکبری نسب به نقش وزارت اطلاعات در این طرح کثیف اذعان کرده و در گزارشی از سفرش که دریکی از سایت‌های وزارت اطلاعات روز ۳۰ می ۲۰۰۸ (۱۰ خرداد ۸۷) درج‌شده بود نوشت: «اخیراً و به طریق تلفنی او [فاطمه] را به مسافرت به اشرف دعوت کرده بودند که این برنامه‌ریزی ما نقشة آن‌ها را بر باد داده بود.»
مرتضی اکبری نسب درباره مزدور رضا اکبری نسب می‌گوید: «اطلاعات آخوندی همین مزدور رضا اکبری نسب رو یک‌بار دیگر در تاریخ ۱۵ بهمن ۸۶ برای توطئه علیه اشرف به کار گرفته بود و به اشرف فرستاد. من به این فرد، گفتم و هشدار دادم که خودش رو بیش از این به ننگ و لوث وزارت اطلاعات آخوندها آلوده نکند. به او گفتم که آخوندها چه شکنجه‌ها و جنایاتی علیه خانواده‌های مجاهدین اعمال کردن و حالا همین خانواده‌ها را می‌خواهند علیه اشرف مورد سوءاستفاده قرار بدن و به او توصیه کردم که با آخوندهای جنایتکار همکاری و همراهی نکند».
رضا اکبری نسب وقتی برای انجام مأموریت علیه اشرف به بغداد اعزام‌شده بود در تاریخ ۲ اسفند ۸۶ در بغداد با تلویزیون شبکه دو رژیم برای تکرار یاوه‌های وزارت اطلاعات علیه مجاهدین مصاحبه کرد. او در همین سفر با تلویزیون جیره‌خوار آخوندها در عراق به نام الفرات نیز علیه سازمان مصاحبه نمود. او در مصاحبه با الفرات پس از معرفی خود به‌دروغ گفت: «برادرم مرتضی اکبری نسب است، برادرم به عراق آمده بود در اثر فضایی که در ابتدا انقلاب ایران بود او برای پناهنده شدن به کشورهای اروپایی به عراق آمده بود ولی متأسفانه در مرز عراق … سازمان مجاهدین خلق او را دستگیر کردند و به او اجازه ندادند که خارج شود»

گماشته وزارت اطلاعات مزدور «مسعود تقی پوریان»

مسعود تقیپوریان فرزین لو، یک مأمور نفوذی لو رفته و اعتراف کرده است که در داخل کشور از سال ۱۳۷۶ در خدمت به گشتاپوی آخوندی مشغول جاسوسی و جمع‌آوری اطلاعات در میان خانواده‌های مجاهدین و هواداران سازمان بوده که به دستگیری شماری از آنان منجر شد و سپس در مردادماه سال ۱۳۸۱ برای نفوذ به درون ارتش آزادی‌بخش با مأموریت جاسوسی برای انجام عملیات و اقدامات تروریستی به قرارگاه اشرف اعزام گردید ولی کشف‌شده و به مأموریت خود اعتراف نمود.

مسعود تقی پوریان بعضاً بانام جعلی مصطفی آزاد روی سایت‌های وزارت مشغول انجام‌وظیفه می‌باشد.

وزارت اطلاعات برای اعزام این مأمور نفوذی با توجه به افشاگری‌های مجاهدین و گزارش مدیریت ضداطلاعات ارتش آزادی‌بخش ملی ایران درباره کشف و خنثی کردن طرح‌های نفوذ وزارت اطلاعات که در اسفند سال ۷۶ منتشر شد، سعی کرد نقاط ضعف سیستم نفوذ خودش را که مهم‌ترین آن دخالت مستقیم وزارت برای وصل ارتباط اولیه و برای حل‌وفصل مسائل اعزام مأموران و عبور دادن آن‌ها از مسیرهای شهری و مرزی بود تا آنجا که ممکن است با شیوه‌های غیرمستقیم، جایگزین کند تا اثری از خودش باقی نگذارد.
یکی از این شگردها به‌عنوان روش جایگزین، برقراری ارتباط اولیه با تلفن یا نامه با سرپل‌های مجاهدین در خارج بخصوص با ترفند ارتباط خانوادگی بود تا وصل ارتباط اولیه هرچه طبیعی‌تر جلوه کرده و مأمور اعزامی موردشک قرار نگیرد.
به همین دلیل به مسعود تقی پوریان گفته‌شده بود به‌منظور سفیدسازی و فریب مجاهدین، از ایران اول به آلمان رفته و بعد ازآنجا با توجه به اقوام و بستگانی که در میان رزمندگان ارتش آزادی‌بخش دارد، خواهان ارتباط خانوادگی شود و درنهایت درخواست پیوستن به ارتش آزادی کند.
او برای اجرای مأموریت، ابتدا در تیرماه سال ۱۳۸۱ با دعوت‌نامه‌یی توسط برادرش به آلمان نزد او رفت و از طریق او ریل معمول اقامت را دنبال کرد. بعد از چند هفته با روابط عمومی سازمان در خارج ارتباط برقرار کرده و خواهان صحبت و دیدار با اقوام خود در ارتش آزادی‌بخش شد و درحالی‌که در ارتباط با وزارت اطلاعات قرار داشت، ابتدا به ترکیه آمد و بعد برای پیوستن به ارتش آزادی‌بخش به عراق رفت.
اما این طرح فریب وزارت، مانع لو رفتن عامل نفوذی آن‌ها نشد.
عامل نفوذی اطلاعات آخوندی، پس از برملا شدن مأموریتش از صفوف مجاهدین اخراج شد و به نزد نیروهای آمریکایی رفت. در اسفندماه پیش اربابانش در وزارت جنایت و کشتار برگشت و به انجام وظایف محوله علیه مجاهدین ادامه داد.
نامبرده به‌محض اینکه به ایران برگشت، توسط وزارت اطلاعات به‌کاررفته شد. از کار اطلاعاتی در ملأ هواداران مجاهدین تا شرکت در سیرک اطراف اشرف، لجن پراکنی در سایت‌های پوششی وزارت اطلاعات، نامه‌نگاری و تومارنویسی، علیه مجاهدین و…

افشای نفوذی لو رفته مزدور جعفر فرج پور اندبیلی

جــعـــفر فـــرج‌پـــورانــدبـیلی، اهل تبریز، در بهمن ۷۵ از مرز کردستان برای نفوذ در ارتش آزادی‌بخش به‌دروغ آمد. وی قبلاً هم برای پیوستن به ارتش آزادی‌بخش اقدام کرده بود، اما پس از عبور از مرز قصر شیرین، توسط یه‌کتی دستگیر و تحویل وزارت اطلاعات گردید و سپس به همکاری با آن پرداخت. در مأموریت فرج‌پور، روی جمع‌آوری اطلاعات عملیات و شناسایی فرماندهان و قرارگاه‌ها و اماکن حساس ارتش آزادی‌بخش تأکید شده بود.
متن سند:
این‌جانب جعفر فرج پور اندبیلی متولد ۱۴ دی ۱۳۵۰ صادره از تبریز و نام پدر علی‌اکبر و دارای شماره شناسنامه ۱۰۷۶ از طرف رژیم دجال خمینی مأموریت داشتم تا داخل ارتش آزادی‌بخش نفوذ کرده و به‌قصد جاسوسی و ضربه زدن به آن فعالیت نمایم؛ و بعد از اتمام مأموریت با تمام اطلاعات به‌طرف رژیم برگردم تا از این اطلاعات را به‌قصد ضربه زدن به مجاهدین تسلیم رژیم ایران نمایم. جعفر فرج‌پور اندبیلی ۱۴/۱۲/۷۵
علت روی آوردن رژیم به این قبیل شیوه‌های کهنه و صدبار تجربه‌شده و شکست‌خورده، کوتاه شدن دست ولی‌فقیه ارتجاع از شیوه‌های معمول آخوندها یعنی کشتار و موشک‌باران است که برای مقابله با توجه و اقبال عمومی از مجاهدین توسل به آن‌ها تشدید کرده است. رژیم در هراس از تشنگی نسل جوان که می‌خواهند هر چه بیشتر از مجاهدین بدانند و هرچه بیشتر با تاریخ مقاومت میهنشان آشنا شده و از تجارب آن‌ها برخوردار شوند؛ برای ارائه چهرة مخدوشی از مجاهدین این جنگ روانی کثیف و پرهزینه را در کنارِ به کار گرفتن همة وسایل و ابزارهای جنگ روانی، راه انداخته است؛ اما همان‌طور که کشتار و قتل‌عام مجاهدین درد سرنگونی رژیم را دوا نکرده، از این شیوه‌ها هم آبی برای رژیم گرم نخواهد شد.
سند PDF  افشای شعبه پوششی وزارت اطلاعات در استان آذربایجان شرقیfile-Pdf

لینکهای مرتبط:

۴-آرزوی برباد رفته ولی فقیه ارتجاع از انتقال مجاهدین به لیبرتی با اهرم «خانواده»