۱۳۹۸ مرداد ۲۳, چهارشنبه

جنبش دادخواهی ـ مشعلی روشنگر در دستان ایرانیان


جنبش دادخواهی ـ مشعلی روشنگر در دستان ایرانیان


«صدا کن مرا
صدای تو خوب است
و من در طلوع گل یاسی از پشت انگشتهای تو بیدار خواهم شد
و آن وقت
حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم و تر شد.

من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم
بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان، چراگاه جرثقیل است».
(سهراب سپهری، شعر «صدا کن مرا»)

حالا دیگر «سطح سیمانی شهر»های ایران از «شبیخون حجم» نگاه و صدا و خاطرهٔ قتل‌عام شدگان، ترک برداشته است.
حالا دیگر «سطح سیمانی» قتلگاههای مزدحم اوین و گوهردشت، منفجر می‌شوند و فواره‌های خون‌اند بر سقف خانه‌های هیأت‌های مرگ و دژخیمان و جلادان.
حالا رگه‌های خون از «سطح سیمانی» و سکوت دهه‌های ۶۰و ۷۰، از پله‌های خانه‌ها پایین آمده و در کف خیابان‌ها بدل به حنجرهٔ تمامیت ایران شده است.
اکنون سال‌های سکوت سیمانی فصل‌های جنایت سپری شده است. اکنون دستان شهیدان از خاک برون آمده و ندای دادخواهی می‌دهند که «خون من هرگز نخسبد، دادخواه من کجاست؟».
اکنون آنانی که سال‌ تا سال و دهه تا دهه نقاب بر چهره نهادند و جرثقیل‌ها را هم توان برداشتن نقاب‌هاشان نبود، حالا به ضرب سرانگشت دادخواهی خون یاس‌ها و شقایق‌های ایران‌زمین، نقاب‌هاشان دریده گشته است و در بن‌بست همه‌جانبه، ناگزیر به اعتراف می‌شوند. بگذار این اسناد مهر سری خورده، هر چه بیشتر و بلندتر در تلویزیونها و سایت‌های حکومتی، نقاب از خود بردارند.
حالا ایران با قدرت خاطراتش، خود را بازمی‌یابد.
اکنون این جنبش دادخواهی‌ست که از قیام ۹۶و قیام‌ها و اعتراضات ۹۷و ۹۸گذشته است و به بلوغ آگاهی و ندای ملتی بدل گشته است.
اکنون مردم ایران می‌بینند که در ۳۰سال پیش که «سکوت سیمانی» اختناق، راه هر فریادی را بسته بود، فرزندان قهرمانشان چه افتخاری در پایداری در برابر هیولای انسان‌ستیز خمینی خلق کرده و رقم زده‌اند. همان پایداری که زیرساخت تمام قیامهای دو دهه اخیر بوده است. قیام‌هایی که در کانو نشان دادخواهی مردم ایران برای خون‌هایی بوده است که هرگز نخسبیده‌اند.
حالا این عشق و یاد و خاطرات شهیدان‌ آرمان آزادی‌ و فریاد شکست نخورده‌شان است که‌ از پس گذار باد و باران و آفتاب زمانه، گزند و آسیب ندیده‌ و «سطح سیمانی» ۴۱سال را شکسته‌اند.
حالا «صدای خوب» آنان است، آن «سبزینهٔ گیاهی عجیب که از انتهای صمیمیت حزن» ۴۱ساله خلق و میهنی به گوش می‌رسد. این «صدای خوب» آنان است که اینک از شهرهایی به گوش می‌رسد که ۴۱سال «خاک سیاهشان چراگاه جرثقیل»ها بوده و می‌باشد.
سر بر آوردن اشرف ۳ -در کهکشان ۹۸، پیوند و گره خوردن زنده و پویای دادخواهی قیامهای ایران و جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان ۶۷است.
اکنون این صدا و ندا را پژواک‌ها باید تا شعله‌اش گر بگیرد و روشنای بیداری‌اش، همه‌گیر گردد. اکنون توفان نفس‌های ۳۰هزار زندانی قتل‌عام شده، بر هر کوی و برزن و درب و پنجره و دریچه‌ای می‌کوبد و بذر جنبش دادخواهی می‌پراکند. کانون‌های شورشی، صفیر این توفان روشناگر را به همه‌جا می‌رسانند و تکثیر می‌کنند و امیدهای زخم‌خورده را مرهم می‌نهند...
می‌گویند ملتی که تاریخ نخواند، مجبور است آن را تکرار کند.

جنبش دادخواهی ـ مشعلی روشنگر در دستان ایرانیان

تصور کنید آنچه را که باید از گذشته بجوییم، بپوییم، بخوانیم و بدانیم تا چراغ آینده‌اش کنیم، نجوییم، نپوییم و ندانیم و از تاریکیِ گذشته به آغاز یا ادامهٔ آینده پای بگذاریم. از این روی، جنبش دادخواهی را باید چراغی و مشعلی در دستان تک‌تک ایرانیان دانست که به جنگ با زوایای تاریک تاریخ ۴۰سال ...ٔ ایران می‌روند

چرخ زره‌پوش فتوای قتل گل سرخ


صدا کن مرا
صدای تو خوب است
و تنهایی من
شبیخون حجم تو را پیش‌بینی نمی‌کرد
(سهراب سپهری، شعر «صدا کن مرا»)
***
باز مرداد رسید. هنگامه‌ای که «
چرخ زره‌پوش فتوای قتل گل سرخ، از روی رؤیای آزادی گذر کرد
».
باز مرداد رسید. ماهی و نامی با گردبادی از ارغوان و لاله و شقایق؛ با آلبومی از تلألوهای رخشان یاد. یادهایی هماره پرسشگر. پرسشگرانی منادیان دادخواهی با گردبادهایی از خاورانهای فلات ایران.
باز مرداد رسید. با جنبشی از دادخواهی که «خون من هرگز نخسبد».
جنبش دادخواهی: شیپور بیداری، ناقوس حقیقت، بانگی فراگیر که هر روز طنین بیشتری می‌یابد و وجدانهای خفته را هوشیار می‌کند.
جنبش داداخواهی، سروش آگاهی بخش و فراخوان به رسالتی انسانی و میهنی است.
جنبش دادخواهی، ارتعاش بی‌توقف ندای زمین است که «خون من هرگز نخسبد».
جنبش دادخواهی، شورش‌انگیز است. تجلی شبانه‌های سنگین مادران ایران‌زمین در سوگ گهواره‌های عشقشان است. عشقی که از خانه‌ها به‌در آمده و التهاب یک وطن گشته است که «خون من هرگز نخسبد».
جنبش دادخواهی، پرسشگر است که: «ز که می‌رسد نوایی / ز گذار سال‌هایی / که هنوز هست این‌ها / گل باغ آشنایی؟».

جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان ۶۷جاری شدن قلم‌ها و زبانها و خاطره‌ها و مشاهدات برای غبارروبی از بخش مهمی از تاریخ ایران و ثبت آن است.
جنبش دادخواهی، پرتوافکنی نور بر زوایای تاریکٍ نگاه داشته توسط ارتجاع آخوندی است.
جنبش دادخواهی، کنجکاوی شهیدان راه آزادی در یافتن جلادان و دژخیمان نظام ولایت است.
آری، آرمان آزادی که ۳۰هزار گل سرخ به‌خاطرش قتل‌عام شدند، آتشی گر گرفته است که بادهای جنبش دادخواهی به همه‌جا خواهندش برد.
جنبش دادخواهی، پژواک در پژواک است و آینه در آینه. پژواکی از ایران به ایران و آینهٔ خاوران در مینا و سپهر ایران‌زمین. این پژواک را سکوت و فراموشی نیست؛ این آینه را غبار زمان نگیرد و خاوران در خاوران را ابدیتیست...
بازوان جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان ۶۷اینک حلقه به حلقه با کانون‌های شورشی به هم زنجیر می‌شوند تا ستارگان ۶۷را که در هر کوی برزن وطن آشیانه دارند؛ بر سراسر فلات ایران‌زمین بگسترند که «خون من هرگز نخسبد».
جنبش دادخواهی زمان و مکان ندارد. حجمی‌ست با دامنهٔ ۳۱سال خاطره و ناگفته‌های یک ملت و وسعتی‌ست با گستره فلات ایران.
جنبش دادخواهی جوهری‌ست در رگان روشناگستر هر قلم و ندایی‌ست در شیپور روشنگر هر زبان.
جنبش دادخواهی موجب پژواک و ظهور و به هم پیوستن ارتعاش خاطرات و واقعیت‌های پنهان ماندهٔ اقشار گوناگون مردم شده است. قلم، زبان، خاطره، مشاهدات، همراهی و همبستگی ما ایرانیان در سراسر ایران و جهان، باید این آتش ملی و انسانی و میهنی را فروزان‌تر کند.
جنبش دادخواهی را بایست بسان آینه‌ای به وسعت آسمان ایران دانست. آینه‌ای که نظام آخوندی را از خمینی تا خامنه‌ای هیچ گریزی از انعکاس جنایاتشان در آن نیست.
جنبش دادخواهی، فریاد شعور انسانی، حافظة اجتماعی و زندگی تجربی ملت ایران و لاجرم شناخت آنان نسبت به حاکمیت ولایت‌فقیه است.
واقعیت این است که جنبش دادخواهی فقط مربوط به‌قتل‌عام شدگان تابستان ۶۷نیست؛ بلکه جنبشی است فراگیر به وسعت تمامیت ایران. واقعیت این است که پاشنه آشیل نظام ولایت‌فقیه هم در همین جنبش سراسری گیر است و هرگز هم از آن خلاص نخواهد شد. این جنبش به‌مثابه خواسته‌ای ملی و میهنی، تا سرنگونی این حاکمیت، آن را هدف قرار خواهد داد.
واقعیت این است که ستونهای نگاهدارندهٔ حاکمیت آخوندی، جز تنوع جنایت نبوده و نیست. این واقعیت را خود حکومت و حکومتیان به‌وضوح اشراف دارند و از این روی، جنبش دادخواهی را تهدید اصلی و بنیادی نظامشان می‌دانند؛ چرا که هر شهر و روستا و خانه و کاشانه‌ای در ایران، یک کانون جنبش دادخواهی است.
جنبهٔ دیگر جنبش دادخواهی این است که خواسته و مطالبهٔ کف جامعهٔ ایران و زیربنای همهٔ اعتراضات است. از این روی ٔ ایران رو در روی نظام آخوندی می‌باشد

۱۳۹۸ مرداد ۲۱, دوشنبه

قتل‌عام ـ کشتار مارکسیستها از پنجم شهریور ۶۷در تهران


قتل‌عام ـ کشتار مارکسیستها از پنجم شهریور ۶۷در تهران
 
ـ کشتار مارکسیستها از پنجم شهریور ۶۷در تهران
بعد از ماجرای تفکیک و طبقه‌بندی در زمستون ۶۶، زندانیان مارکسیست رو تو ۲تا بند ۷و ۸ و چند فرعی گوهردشت جمع کردن.

صبح ۵شهریور بعد از ۱۰روز سکوت و بی‌خبری، خودرو هیأت مرگ وارد گوهردشت شد و این بار یه راست رفتن سراغ مارکسیستها.

بعد از دو روز کشتار در گوهردشت، روز هفتم شهریور هیولای مرگ، خیز اعدام مارکسسیتهای اوین رو برداشت. هیبت‌الله معینی زندانی سیاسی زمان شاه و یار با وقار زندانیان در همین روز به هیبت هیأت مرگ خندید و جاودانه شد.
قتل‌ عام ـ‌ هیبت معینی؛ نخستین قربانی در اوین


روز نهم شهریور دوباره هیأت مرگ به گوهردشت برگشت و تا ۱۳شهریور قتل‌ عام در اوین و گوهردشت فعال جریان داشت. اما تو شهرستانها تا مدتها بعد از ۱۳شهریور، هم‌چنان به کشتار و قتل‌عام زندانیان ادامه دادن.

صبح ۵ شهریور کشتار مارکسیتهارو از بند هشت گوهردشت شروع کردن. سؤالهایی که هیأت مرگ از زندانیان مارکسیست می‌پرسیدند:
اتهام؟ نظرت راجع به سازمانت چیه؟ نظرت راجع به جمهوری اسلامی چیه؟ مسلمونی؟ پدر و مادرت مسلمونن؟ نماز می‌خونی؟.

اگه کسی می‌گفت در خانواده مسلمان بزرگ شده و حالا از دین برگشته و اسلام را قبول ندارد اعدام می‌شد. اگه کسی می‌گفت پدر مادرم مسلمون نبودن، خودم هم مسلمون نبودم و نماز نمی‌خونم باید با شلاق «هدایت» می‌شد. اگر می‌گفت مسلمونم اما نماز نمی‌خونم باید روزانه ۵۰ضربه شلاق بابت ۵وعده نمازی که نمی‌خوند تحمل می‌کرد...

از آنجا که تعداد زندانیان مارکسیست در گوهردشت بیشتر از اوین بود هیأت قتل‌عام در این ۹ ـ ۸روز، بیشتر در گوهردشت مستقر بود. یکی از شاهدان گوهردشت می‌نویسد:
«نفر اولی که به داخل اتاقی که هیأت در آن مستقر بود برده شد، جهانبخش سرخوش بود که تنها هشت ماه از دوران محکومیتش باقی مانده بود. شاید بیش از یک دقیقه نگذشت که او از اتاق بیرون آمد و ما شنیدیم که ناصریان، مدیر زندان با صدای بلند به نگهبان گفت: 'ببرش به چپ'.

'چپ' در واقع محل حسینیه و آمفی‌تئاتر زندان گوهردشت بود و افراد را به آنجا می‌بردند و لحظاتی بعد بدار می‌آویختند...»

قتل‌ عام ـ اعدام مارکسیستها در گوهردشت 


و حالا به گزارش رفیقی اشاره می‌کنیم که به‌علت تشابه اسم تا پای «دار» رفت و برگشت. گزارش دقیق و نام شاهد محفوظه.

هفته اول شهریور زندان گوهردشت:
بعد از نوشتن اسم و فامیل روی بدنمون با ماژیک، صف شدیم، راه‌افتادیم. پشت در حسینه صداهای عجیبی میومد. معلوم بود تعدادی رو به‌شدت کتک می‌زدن. رفتیم تو. پاسداری با متلک گفت آخر خطه چشمبنداتونو بردارین. چشمبندمو برداشتم... قیامت بود!

با دیدن طنابهای لرزان و پاسدارانی که زندانیان رو به سمت «حلقه دار» هدایت می‌کردن، خشکم زد. نگاهمو سریع از روی «دار» برداشتم؛ دیدم پایین سکو تعداد زیادی جنازه روی هم تلنبار شده. هنوز تعدادی از جنازه‌ها روی زمین تکون می‌خوردن. پاسدار «خانی» با زیرپیراهن رکابی خودش‌رو به بالای سن رسوند، طنابهارو دور گردن بچه‌ها انداخت و در حالی که از شدت هیجان و خستگی عرق می‌ریخت، کمرِ یکی‌رو گرفت و با هم از روی سکو پریدن پایین.

پاسدار خانی در حالی که روی هوا تاب می‌خورد و از خوشحالی جیغ می‌کشید، فرود اومد و رفت سراغ نفر بعد...

قتل‌ عام مارکسیستها در سایر شهرستانها هم در همین زمان شروع شد. در این مسیر بسیاری از رفیقان که دین و آیین تحمیلی رو نپذیرفتن سریع حلق‌آویز شدن.

در رشت مهدی محجوب، موسی قوامی، آرامائیس‌ داربیانس‌ ، فرهاد سلیمانی، عبدالله لیچایی و... در همین ایام طناب را بوسیدند و در تهران و سایر زندانها نقش آفرینانی مانند حبیب‌الله (مجید) سالیانی، حمیدرضا بیک محمدی، سیف الله غیاثوند، سیاوش، محمدرضا، مسعود... و بسیاری دیگر در برابر شلاق و شعبده و شیخ ایستادند و تن به تسلیم ندادند.

۱۳۹۸ مرداد ۱۶, چهارشنبه

دومیلیارد وثیقه برای آزادی دانشجوی دربند

دومیلیارد وثیقه برای آزادی دانشجوی دربند
دومیلیارد وثیقه برای آزادی دانشجوی دربند  دانشجو
درروز ۱۴مرداد ۹۸ در بیدادگاهی که قاضی جنایتکار مقیسه ریاست آن را بعهده داشت برای عاطفه رنگریز دانشجوی زندانی قرار دومیلیارد وثیقه صادرشد.
تامین این مبلغ برای خانواده این دانشجوی زندانی امکان پذیر نیست .
عاطفه رنگریز از دانشجویانی است که در ۱۱اردیبهشت ۹۸ روزکارگر به همراه تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی بازداشت شده و اکنون درزندان قرچک بسر می برد.
اما آنچه که باید به آن پرداخت جنایتی است که درزندانهای قرون وسطایی هر روز درحال رقم خوردن است گرفتن پولهای هنگفت و صادرکردن قرارهای سنگین برای زندانیان که توان پرداخت ندارند از این رو زندانی بلاتکلیف در زندان باید عمرش هدر شود از سوی دیگر گرفتن این میزان پول فقط برای غارت و چپاول بیشتر از مردم ستمدیده ای است که در این نظام همه حقوقشان پایمال شده است .
مگر خانواده عاطفه رنگریز اختلاس گر هستند ؟

البته که این شیوه درنظام جنایتکاران نهادینه شده است مانند سالهای ۶۰ که ازخانواده های زندانیان سیاسی پول تیربرای اعدام عزیزانشان می گرفتند.
روز حساب نزدیک است.
عاطفه رنگریز فارغ التحصیل کارشناسی ارشد جامعه شناسی ا زدانشگاه تربیت مدرس همچنان دربند
در۱۱ اردیبهشت سال ۹۸ روزجهانی کارگر تعدادی ازدانشجویان مقابل مجلس بازداشت شدند ؛عاطفه رنگریزیکی از دانشجویان دستگیر شده می باشد.
سه‌شنبه ۱۸ تیرماه «مادر عاطفه پس از ملاقات با دخترش در زندان قرچک برای پیگیری وضعیت آزادی او با قرار وثیقه با شعبه هفتم بازپرسی زندان اوین تماس گرفت اما به مادرش گفتند آنها دیگر کاری نمی‌توانند بکنند چون پرونده به دادگاه انقلاب فرستاده است.
مدتی پیش هم همین حرف را زده بودند، گفته بودند پرونده‌ها دوم تیرماه به دادگاه انقلاب رفته و دیگر کاری نمی‌توانند بکنند اما خبری هم نشده بود بنابراین مادر عاطفه همان روز سه‌شنبه به دادگاه انقلاب هم رفت که البته متوجه شد پرونده به آنجا فرستاده شده اما هنوز ثبت نشده است.»

۱۳۹۸ تیر ۹, یکشنبه

انتظار زنان زندانی از خانم موگرینی چیست؟

دفاع از فاشیسم دینی در زرورق ضد جنگ

از آن‌طرف مماشات‌گران و لابی‌ها و عوامل و مزدوران رنگارنگ این رژیم سال‌ها مقاومت ایران و پشتیبانان آزاده و انسان‌دوست آنرا به جنگ‌طلبی متهم می‌کردند گوئیا کسانی که از حقوق‌بشر و آزادی در ایران دفاع می‌کنند جنگ‌طلب هستند و می‌خواهند آمریکا لشکرکشی کند. چه دروغ مفتضحی!
آیا بعد از همه حملات اکنون این واقعیت ساده به‌ مدافعان سیاست مماشات تفهیم شده است که سرچشمه جنگ در خاورمیانه همین رژیم است یا این‌بار می‌خواهند به آخوندها جایزه صلح بدهند؟
بهتر است بپرسم آن کسانی که مخالفت با نقض حقوق‌بشر در ایران یا افشاگری مقاومت درباره سایت‌های اتمی مخفی آخوندها را زمینه چینی جنگ معرفی می‌کردند، آیا شرم می‌کنند یا هم‌چنان در جستجوی راهی برای تبرئه رژیم‌اند؟
بله دفاع از فاشیسم دینی در زرورق ضد جنگ به واقع شرم‌آور است و البته کسی را نمی‌فریبد.

آزادی و دموکراسی و حقوق‌بشر حق مردم ایران است

سؤال اصلی این است که آیا آزادی و دموکراسی و حقوق‌بشر، حق مردم ایران نیست؟
آیا جهان می‌داند که در زندانهای رژیم آخوندی از قبیل زندان و شکنجه‌گاه فشافویه بر زنان و جوانان ما چه می‌گذرد؟
من بارها و بارها از جانب مقاومت ایران خواستار اقدام فوری دبیرکل ملل متحد، کمیسر عالی و شورای حقوق‌بشر ملل ‌متحد و سازمانهای بین‌المللی مدافع حقوق‌بشر برای آزادی دستگیر شدگان شدم و درخواست کردم که هیأتهایی برای بازدید از زندانهای رژیم و دیدار با زندانیان تعیین شود.
در جریان قیام دیماه ۱۳۹۶ دستکم ۱۴تن از زندانیان قیام زیر شکنجه جان باختند.
راستی چرا دولتهای اروپایی ساکتند؟
کسانی که این‌قدر دلواپس تجارت با رژیم آخوندها هستند چرا یکبار برای بازدید از زندانها و اطلاع از وضعیت دستگیر شدگان قیام به‌ویژه زنان یک هیات به زندانهای این رژیم نمی‌فرستند؟
انتظار این زنان از خانم موگرینی چیست؟
آیا نباید در سفرتان به تهران و عکس گرفتن با مهره‌های رژیم لااقل درخواست یک بازدید سمبلیک از زندانها را به آخوند روحانی رئیس‌جمهور این رژیم می‌دادید؟

۱۳۹۷ بهمن ۵, جمعه

اروپا و اذعان به دهه‌ها مواضع اصولی مقاومت ایران

دهه‌هاست که حکومت ولایت‌فقیه عوامل خود را علیه مجاهدین، به‌منظور کشتار و دیگر اقدامات زمینه‌ساز جنایت، به کشورهای دیگر می‌فرستد. تا اینکه بالاخره اتحادیه اروپا علیرغم تمایلی که در نادیده‌ گرفتن این توحش رژیم آخوندی داشت مجبور شد معاونت داخلی وزارت اطلاعات و دو مقام آن‌را در لیست تروریستی خود نام‌گذاری کند. امری که البته برای اولین بار درمورد نهاد دولتی یک کشور صورت می‌گیرد. در اسفند۹۶ مقامات آلبانیائی دوعامل رژیم آخوندی را به‌اتهام تروریسم، دستگیر و بدون تبلیغات اخراج کردند، البته آن‌ موقع، وزارت منفور اطلاعات با وقاحت تلاش کرد تا سرخ‌ شدن صورتش از این سیلی آبدار را وارونه نشان دهد:
– «مسافران ایرانی که از ایران به آلبانی آمده بودند با تحقیق و تأکید ارگان اطلاعاتی و امنیتی آلبانی هنرمندان و روزنامه نگارانی بودند که برای اجرای یک مراسم فرهنگی به آلبانی آمده بودند و تروریست نبودند و به این علت دولت آلبانی گزارشهای [مجاهدین] علیه ایرانیان در آلبانی را دروغ و فاقد اعتبار توصیف کرده است.» (۱)
اما موضوع آن‌چنان غیرقابل کتمان بود که هشت ماه بعد با فراموشی ادعای پیشین، ناچار به اعتراف به آن در رسانه‌های حکومتی شد:
– «دو خبرنگار ایرانی که در بهار سال ۹۷ برای جشن نوروز بکتاشیه به آلبانی رفته بود،ازاین کشوراخراج شدند.» (۲)
البته در بسیاری موارد دیگرنیزدردهه‌های گذشته دیپلمات‌های رژیم آخوندها به صورتی آشکار درگیر تروریسم بوده وحتی دستگیرهم شده بودند اما به‌دلیل غلبة سیاست مماشات درغرب، چنین فضاحت‌ها به‌صورتی بی‌سروصدا رفع‌ورجوع واین افراد اخراج می‌شدند. آخوندهای وحشی هم با دامن‌زدن به این توهم که «بالاخره از درون این رژیم، باندی معتدل و مدره بیرون خواهد آمد» از چنین پنهان‌کاری‌های رذیلانه که قیمتش باخون فرزندان مردم ایران پرداخت می‌شد به‌غایت استقبال می‌کردند. آن‌چنانکه لاپوشانی و نادیده انگاری چنین اقدامات جنایت‌کارانه، برایشان تبدیل به روش‌جاری حکومتی شد:
– «چرا دستگاه دیپلماسی مانند اخراج دیپلمات‌هایمان از هلند، این موضوعات را پنهان می‌کند» (۳)
اقدامات تروریستی «با استفاده از امکانات و مصونیت‌های دیپلماتیک»، به اندازه طول عمر این نظام قانون‌شکن، مسبوق‌ به‌ سابقه است:
– در ۱۳تیر۶۳ چهارتن از تروریست‌های رژیم که قصد واردکردن سلاح از اسپانیا به‌ فرانسه برای اجرای یک طرح تروریستی در اورسوراواز پاریس داشتند، توسط پلیس اسپانیا دستگیر شدند. محمدجعفر نیکنام، دیپلمات تروریست سفارت رژیم در اسپانیا که در این طرح شرکت داشت، توسط دولت اسپانیا از این کشور اخراج شد.
– در دهه۹۰میلادی درجریان برخی ترورها در کشورهای اروپایی تعدادی از دیپلمات تروریست‌های رژیم در صحنه جنایت دستگیر هم شدند، اما به‌خاطر داشتن پاسپورت دیپلماتیک، جنایاتشان درمماشات با آخوندها، نادیده انگاشته شد و به‌ این‌ وسیله مجرمان با سهولت از چنگال عدالت می‌گریختند.
– «پیش از ”… دوم خرداد” [۱۳۷۶]، جمهوری اسلامی به دخالت در انفجار ظهران، انفجار در مقر یهودیان آرژانتین موسوم به ”آمیا” ، انفجار در سفارت اسرائیل در بوینس‌آیرس، ترور اپوزیسیون ایرانی در اروپا، و مواردی دیگر از این دست متهم بود. هر چند [نظام] همواره دخالت در این حوادث را تکذیب می‌کرد، ولیکن … کمتر کسی تکذیب‌های دولت ایران را پذیرفت. به طوری که به دنبال صدور رای دادگاه میکونوس، کشورهای اروپایی سفیران خود را از ایران فراخواندند» (۴)
– «در تاریخ ۱۴خرداد۷۱ در استانبول مجاهد خلق علی اکبر قربانی توسط مزدوران رژیم خمینی ربوده و در یک‌پایگاه مخفی در اطراف استانبول تحویل مأموران وزارت اطلاعات شد. وی پس‌از تحمل شکنجه‌های زیاد در این پایگاه، در زیر شکنجه به شهادت رسید. جسد مثله‌شده اکبر قربانی که در گور کم‌عمقی در اطراف استانبول دفن شده بود، ۸ماه بعد در تاریخ ۷اسفند۷۱ کشف و در تلویزیون ترکیه نمایش داده‌ شد. یکی از تروریستهای دستگیر شده این جنایت اعتراف کرد که به‌وسیله نماینده فرهنگی رژیم در آنکارا، به ایران رفته و در آن‌ جا آموزش نظامی دیده بود. هم‌چنین بنا به‌اعترافات تروریستها، رژیم برای کارهای تروریستی در ترکیه مواد منفجره ازطریق بسته دیپلوماتیک به‌ترکیه وارد می‌کرده است.»
– «امیرمنصور بزرگیان که سوءقصد علیه محمدحسین نقدی نماینده شورای ملی مقاومت ایران در ایتالیا را [در ۱۶مارس۱۹۹۳] انجام داد، مسئول سرویس مخفی سفارت ایران در رم بود» (۵) درجریان دادگاه رسیدگی به این جنایت مشخص شد که حمید پرنده، مسئول رمز سفارت رژیم در رم و از مأموران وزارت اطلاعات نیز در این قتل شرکت داشته است.
– درتاریخ ۲۵ژوئن۱۹۹۵ (۴تیر۱۳۷۴) روزنامه نیویورک‌تایمز نوشت: «تروریست‌های رژیم ایران همزمان با سخنرانی خانم رجوی در دورتموند آلمان، که انجام نشد، قصد ترور ایشان را داشتند». در همین رابطه دولت آلمان دونفر از دیپلمات‌تروریست‌های سفارت رژیم در آلمان را اخراج کرد. (۶)
– در تاریخ ۷فروردین۷۵، روزنامه ملیت چاپ ترکیه نوشت: «عرفان چاغرجی با ۴دیپلمات ایرانی به اسامی محسن کارگرآزاد، مجید شادگر، علی اشرفی و محمدرضا بهروزمنش باهدف دست‌زدن به عملیات تروریستی در خاک ترکیه، دیدار کرده است». وی هم‌چنین از نقش ۹دیپلمات دیگر رژیم آخوندی که در سال‌های قبل از آن در عملیات تروریستی شرکت داشته و بعداً خاک ترکیه را ترک کرده بودند، پرده برداشت. به‌دنبال افشای نقش مستقیم سفارت و کنسولگری رژیم در ترورهای ترکیه، ۴ دیپلمات‌تروریستی که مستقیماً در ترور خواهر مجاهد زهرا رجبی عضو شورای رهبری مجاهدین شرکت داشتند، اخراج و در تاریخ ۲۹فروردین ۷۵، خاک ترکیه را ترک کردند. (۷)
– در آوریل ۲۰۱۳ دو افسر اطلاعات ایران به‌نام‌های احمد دولاب حمزه و سهراب جدیدی که به‌عنوان دیپلمات در بوسنی هرزه‌گوین بودند، بعدازآنکه مشخص شد درگیر جاسوسی و «ارتباط با تروریسم» هستند، از این کشور اخراج شدند. (۸)
– ۱۱ تیرماه ۹۷، همزمان با سفر آقای روحانی به اروپا، پلیس بلژیک اعلام کرد که دو بلژیکی ایرانی‌تبار را به اتهام تلاش برای حمله «تروریستی» به مقر سازمان [مجاهدین] در پاریس، بازداشت کرده است. پلیس بلژیک مدعی شد دو شهروند بلژیکی ایرانی‌تبار که ادعا شده قصد سفر به فرانسه و حمله به همایش منافقین در پاریس را داشته‌اند، دستگیر و در خودروی آنها یک بمب کشف کرده است. طبق گفته دستگاه‌های اطلاعاتی بلژیک، دو نفر دیگر نیز در فرانسه و آلمان در ارتباط با این حمله دستگیر شدند. فردی که در آلمان دستگیر شده، یک دیپلمات ایرانی است که در سفارت ایران در اتریش مشغول به کار است. (۹)
– ۱۵ تیرماه سال جاری، خبرگزاری رویترز به نقل از سخنگوی سازمان اطلاعات و امنیت هلند (AIVD) خبری منتشر کرد که به‌سرعت بر روی خروجی خبرگزاری داخلی و خارجی قرارگرفت. «۲ نفر از وابستگان سفارت ایران در تاریخ ۷ ژوئن (۱۷ خرداد) از هلند اخراج شده‌اند و متأسفانه اطلاعات بیشتری در این زمینه نمی‌توانیم ارائه دهیم.» این جمله‌ای بود که هولبرت بریده‌مَیر، سخنگوی «سرویس اطلاعات و امنیت هلند» بیان کرد. (۹)
– روز ۴ آبان [۹۷] رویترز مدعی‌شد که یک دیپلمات ایرانی در پاریس، به‌واسطه ارتباط با طرح «بمب‌گذاری در مقر [مجاهدین]» توسط دولت این کشور اخراج شد. این در حالی بود که نه دستگاه دیپلماسی فرانسه و نه دستگاه دیپلماسی ما هیچ‌گونه توضیحی دراین‌باره نداد. (۹)
– درتاریخ ۱۰آبان۹۷ وزیران خارجه سوئد، نروژ، فنلاند، ایسلند و دانمارک اعلام کردند: «ما اطلاعات ارائه‌شده از سوی دانمارک درباره توطئه برای سوءقصد توسط یک عامل اطلاعاتی ایران [که در سفارت رژیم در نروژ کار می‌کرده‌است] را با نگرانی زیاد موردتوجه قرار دادیم. در این برهه، همبستگی کامل خود را با دوستان و متحدان دانمارکی خود اعلام می‌کنیم».
– در تاریخ ۱۸دی۹۷ «اتحادیه اروپا سرویس اطلاعاتی ایران و دو مقام ارشد ایرانی را در لیست تروریستی خود قرار داد که مظنون به شرکت در سوءقصدها و توطئه‌ها برای کشتن فعالین اپوزیسیون در دانمارک فرانسه و هلند می‌باشند… پاریس بخش امنیت داخلی اطلاعات ایران را متهم می‌کند که با تلاش برای بمب‌گذاری در گردهمایی مجاهدین خلق ایران یا ام.یی.کی در ۳۰ ژوئن در خارج پایتخت فرانسه مرتبط بوده‌است.» (۱۰)
– «روزنامه‌های آفتاب یزد، شرق، هفت صبح، اعتماد، سازندگی، آرمان، همشهری، اطلاعات، جمهوری اسلامی، ایران و … به سیاق همیشه ترجیح دادند این خبر را در صفحه اول خود منعکس نکنند. اغلب این روزنامه‌ها البته اصل خبر را حتی در صفحات داخلی نیز منتشر نکردند.» (۱۱)
– «یک منبع آگاه گفت که دیپلمات های چند کشور اروپایی بدون اعلام قبلی در دفتر عراقچی حضور پیدا کردند… یکی از دیپلمات های اروپایی حاضر در این نشست قصد داشته بیانیه ای را که پیش تر با هدف محکوم کردن فعالیت های موشکی ایران نوشته شده بود، قرائت کند که عراقچی فرصت این کار را از او می گیرد… او سپس از جلسه خارج شده و در را محکم می بندد و می رود… یک روز بعد از این جلسه بود که اتحادیه اروپا نام دو ایرانی را در فهرست تحریمی خود قرار داد… گفته شده وزرای خارجه اتحادیه اروپا در اقدامی کم سابقه قصد دارند روز ۲۱ ژانویه (یک بهمن) درباره نقش منطقه ای ایران و درخواست برای پایان دادن به آزمایش های موشکی، بیانیه مشترک صادر و حتی تحریم های جدیدی را علیه شماری از مقام های نظامی ایران تصویب کنند… این تحولات همزمان با آن صورت می گیرد که امریکا قصد دارد ماه آینده در لهستان کشورهای متحدش را با هدف محکوم کردن ایران گرد هم جمع آورد…» (۱۲)
اینها همه درحالی‌بود که مقاومت ایران از ۴دهه پیش صدها بار درمورد لزوم ایستادگی دربرابر یاغی‌گری این رژیم خون‌آشام هشدار داده بود ازجمله در تاریخ ۱۰خرداد۱۳۷۰ آقای مسعود رجوی رهبر مقاومت در تلگرامی به دبیرکل سازمان ملل متحد نوشته بود: «اگر مطامع و منافع اقتصادی و سیاسی معینی به‌ویژه در اروپا بر آن است تا با لگدمال کردن خون و رنج ده‌ها هزار شهید آزادی و زندانی سیاسی شکنجه‌شده در ایران و با معامله بر سر حقوق بشر، جنایات رژیم ضدبشری خمینی را نادیده بگیرد، متقابلاً از سوی مردم و مقاومت ایران بار دیگر اعلام می‌کنم که رژیم خون‌خوار و قرون‌وسطایی خمینی جز سرنگونی محتوم ندارد ازاین‌رو هرگونه سرمایه‌گذاری بر روی این رژیم بی آینده که دوسال پس از مرگ خمینی هم چنان غرق در تزلزل و بی‌ثباتی است حاصلی جز شکست و بدنامی برای صاحبانش نخواهد داشت.» (۱۳)
حالا درگذر زمان و درجریان تجربه و عمل، حقیقتی که مقاومت ایران از روز نخست برآن انگشت می‌گذاشت، به آنها که خود را به ندیدن می‌زدند نیز تحمیل شد؛ اینکه استمالت از یک فاشیسم مذهبی قرون‌وسطایی چیزی‌جز غذادادن به یک تمساح وحشی نیست و اینکه آنها که از ترس جنگ، ننگ را پذیرا می‌شوند روزی متوجه خواهندشد که سرانجام علاوه برننگ، جنگ نیز به آنها تحمیل شده‌است.
برگزاری نشست پرتنش اروپایی‌ها با حکومت آخوندی نشان داد تغییر برای اروپا، درجهت خواست مردم ایران برای سرنگونی ملایان، پس‌از سال‌ها نادیده گرفتن جنایات آن، دیگر اجتناب‌ناپذیر است. تاریخ از دو مسیر به‌جهتی درست پیش نمی‌رود. واقعیات سرسخت سیاسی و اجتماعی، راه‌حل‌های علمی و حقیقی خود را دارند. مقاومت در برابر آن، تنها زمان بیشتری دراختیار جنایتکاران خواهد گذاشت. راه‌حل‌های درست، نهایتاً خودرا تحمیل خواهندکرد.


(۱) سایت وزارتی مربوط به مزدور قربانعلی حسین نژاد، مأمور وزارت اطلاعات آخوندها رضا صادقی جلبی ۷اردیبهشت۹۷
(۲) خبرگزاری صداوسیمای منحوس آخوندها ۱۶دی‌ماه۹۷
(۳) ارگان ولی‌فقیه ارتجاع موسوم به کیهان ۲۴مهر۹۷
(۴) خبرگزاری حکومتی ایسنا ۱۰خرداد۹۶
(۵) روزنامه ایتالیایی ایل تمپو ۳۱می۲۰۰۵
(۶) روزنامهٌ نیویورک‌تایمز ۲۵ژوئن۱۹۹۵ (۴تیر۱۳۷۴)
(۷) خبرگزاری رویتر ۲۳فروردین۷۵
(۸) خبرگزاری پیامنیر ۱۷می۲۰۱۳
(۹) ارگان ولی‌فقیه ارتجاع موسوم به کیهان ۱۰آبان۹۷
(۱۰) خبرگزاری آسوشیتدپرس ۱۸دی۹۷
(۱۱) ارگان ولی‌فقیه ارتجاع موسوم به کیهان۲۰دی۹۷
(۱۲) خبرگزاری حکومتی ایسنا ۳۰دی۹۷
(۱۳) تلگرام آقای مسعود رجوی به خاویر پرز دوکوئیلار دبیرکل وقت سازمان ملل متحد ۱۰خرداد۱۳۷۰